ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

داستان سكس داشتن كير كلفت

سلام من و خانوادهام حدود یک سال است که به خارج از کشور امده ایم و مشغول کار هستیم. من توی یک شرکت کار میکنم و وقتی که کارام تموم شد چون ان لاین اینترنت هستیم میرم سراغ سایتهای مختلف. من با کرست از چند سال پیش اشنا بودم ولی خیلی وقت بود که سراغش نرفته بودم تا چند روز پیش که اتفاقی این سایت رو پیدا کردم وخیلی خوشحال شدم چون خیلی چیزا برای گفتن دارم ولی نمیتونم به کسی بگم. حالا دیگه خیالم راحته که میتونم از خاطراتم براتون بگم و همه تو شادیهای من شریک باشند. خوب نمیدونم از کجا باید شروع کنم چون انقدر اتفاقات عجیب و غریب برام افتاده که همش هم از صدقه سری کیر بزرگمه که دلتون نکشه قربونش برم. چند سال پیش از ازدواجم رو براتون تعریف نمیکنم چون همه شبیه همه و وقتی که ازدواج کردم تا مدتها دنبال هیچ سکسی نرفتم اخه زنمو خیلی دوست دارم. تا چند سال پیش که رفته بودم دوره دوستانه ای که با چند تا دوستای قدیمی داریم و میشینیم پکی میزنیم و ورق بازی میکنیم خانمها هم سرشون به غیبت و حرفهای زنونه گرمه. یه دست جا رفته بودم و رفتم اشپزخونه که یه چایی برا خودم بریزم از توی هال باید رد میشدم دیدم خانمها جمعشون گرمه و تا من رو دیدند ساکت شدند منم بی تفاوت از کنار قضیه گذشتم تا شب شد و اومدیم خونه و بچه ها چون مدرسه داشتند و خسته بودند رفتند خوابیدند و منم بعد از دوش گرفتن اومدم بخوابم که دیدم خانمم با یه متر خیاطی اومد و بهم گفت کامی کیرت چند سانته و کلفتی اون چنده من که اصلا حوصله نداشتم و باید فردا میرفتم سر کار گفتم بابا توهم وقت گیر اوردی که خانمم اصرار کرد که من حتما باید بدونم اخه شرط بندیه سر شام مال هرکی از بچه های دوره بزرگتر باشه بقیه باید بهش شام بدن منم حالا که صحبت شرط بندی شده بود گفتم به شرطی که خودت راستش کنی اونم گفت چشم و شروع کرد به ساک زدن و گفت زیاد خوشت نیاد اخه زنم یکی با ساک مخالفه یکی هم از دادن کون. حسابی که بزرگ شد نگفته بودم قد من 175 سانته ولی دلتون نکشه 27سانت قد مبارک و کلفتی اونم 6سانت بود همیشه ازاین بابت از خدا ممنونم. قضیه گذشت و هفته بعد دوره خونه یکی دیگه از دوستام بود و طبق قرار خانمها پس از اندازه گیریهای دقیق خانمم برنده شد و البته قرار بود کسی از این بابت به شوهراشون هیچی نگه. اون شب هم به خوشی گذشت تا فردا ساعت 10 که رامین یکی از دوستای دوره زنگ زد و گفت که کامپیوتر خونشون از صبح روشن نمیشه اگه ممکنه برو خونه و درست کن اخه تو سخت افزار و نرم افزار کامپیوتر هم سررشته دارم گفت خودمم اضافه کاری دارم ساعت11 میام ولی خانمم وخونه است. به خانمم زنگ زدم گفتم که من دیرتر میام چون میدونستم که اگه مشگل عادی یا عوض کردن ویندوز هم باشه یه ساعتی وقتم رو میگیره. ساعت 3 که از شرکت اومدم یه راست رفتم خونه رامین و زنگ زدم خانمش در رو باز کرد و تشکر کرد از اینکه زحمت میکشم منم کیف سی دی رو باز کردم و رفتم سراغ کامپیوتر نازی هم گفت من میرم غذا میارم که با اصرار من به یه چایی ختم شد. کامپیوتر رو روشن کردم دیدم روشن نمیشه پشتش رو نگاه کردم دیدم کابل برق شله و ارتباط کامل برقرار نمیشه محکم که کردم دیدم راحت روشن شد و هیچ مشکلی نداشت تو همین موقع هم نازی با دو تا چای اومد داخل و بهش گفتم که درست شد و هیچ مشکلی نداشت اونم یکدفعه بی معطلی گفت نه تنها کیرت بزرگه کارای دیگه رو هم خوب بلدی من که اصلا انتظار چنین حرفی رو نداشتم یکم خجالت کشیدم و بلند شدم که برم گفت کجا چایی اوردم منم یه قند گرفتم و سرم پایین بود و داشتم چایی میخوردم که گفت کامی تو دوست داری منو بکنی اخه میدونم که خانمت از عقب بهت نمیده منکه حسابی متعجب زده از حرفش شده بودم قصد رفتن داشتم که گفت اگه منو نکنی داد میزنم و ابروتو میبرم اخه مادرش و پدرش توی اپارتمان بغلی زندگی میکردن منکه حسابی شوکخ و ترسیده بودم گفت رامین هم دیر میاد نمی دونستم چه کار باید بکنم از یه طرف خانم دوستم بود از یه طرف خیلی وقت بود در حسرت یه سکس از عقب مونده بودم توی این 6و 5 بودم که کمربند شلوارم رو باز کرد و زیپشو پایین کشید و شلوارمو در اورد کیرم خوابیده 15 سانتی بود که اول از روی شلوار یکم مالید و وقتی که دیگه حسابی بزرگ شد شورتمو کشید پایین من دیگه مث یه برده تو دستش بودم اون با من هر کاری میکرد وقتی شورتمو در اورد یکدفعه جیغی از خوشحالی کشید و گفت کوفتت بشه مریم اخه اسم زن من مریمه تو همچین کیری رو داری و خوب ازش استفاده نمیکنی بعد من رو خوابوند و شروع کرد به ساک زدن دیگه داشتم دیوونه میشدم پس از یه مدتی بصورت 69 اومد رو منو گفت تو هم لیس بزن منم دیگه خجالتو و دوستی رو کنار گذاشتمو یه کس لیسی مبسوط راه انداختم که انچنان جیغ نازی رو دراوردم که بهش گفتم ارومتر سوپر دم کوچه که نباید بفهمه که اونم گفت نترس هیشکی تو اپارتمان نیست اخه خونشون دو طبقه بود اونجا بود که فهمیدم تمام اون کاراش نقشه بوده از شل کردن کابل برق و یک دستی که خورده بودم. دیگه داشت ابم میومد که گفت پاشو جرم بده و بکن تو کونم گفتم دردت نمیاد گفت قبل از اینکه بیای بی حس کننده زدم به کونم و خیالم راحته اینم یه جورشه ( چه جلب) بلند شد و کونش رو قنبل کرد اخ که دیگه نمیتونستم تحمل کنم یکم کره اورده بود گفت بمال دم سوراخ کونم و کیرت این حرفها رو که میزد منو بیشتر حشری میکرد یکم مالیدم دم انگشتام و با یه دونه انگشت شروع کردم وسوراخ کونش رو باز کردم و بعدش دوتا انگشتام یکم که عادت کرد اروم اروم سر کیرمو گذاشتم در سوراخ کونش و فرو کردم البته اروم از اون جایی که بی حسی زده بود نه اینکه دردش نیاد ولی کمتر. بعد اروم اروم بقیه رو فشار دادم دیگه تقریبا 10 سانتش رفته بود که دیدم بالش رو شروع کرد به گاز زدن منم یه ذره ایست کردم تا کونش عادت کنه که گفت مردیکه مگه بهت نمیگم جرم بده تا اخر بکن توش گفتم اخه بزرگه دردت میاد گفت مگه توی تو میخواد بره منم که حسابی حشری بودم شروع کردم به تلمبه زدن حدود یه ربعی طول کشید که دیگه داشت پر پر میزد و تمام بالش رو از درد ولذت خیس خیس کرده بود که شروع کرد به تکون هایی که معلوم بود ارضا شده و منم همچنان ادامه میدادم بهش گفتم میشه کستو بکنم گفت من مال تو سوال کردن نداره از کونش اروم اروم در اوردم و از همون پشت کردم تو کسش که خیس خیس بود و مث یه تنور نونوایی بود دیگه منم داشتم ابم میومد بهش گفتم چکار کنم گفت میخوام بخورمش منم کیرمو در اوردم و همشو ریختم رتو دهن و صورتش بخاطر اینکه قرص اسید فولیک و موز و اجیل زیاد میخورم ابم خیلی زیاده انقدر که تمام دهنشو پر کرد و ریخت رو صورتش که مالید به تموم صورتش گفت بهترین کرمه برای جوونی. یکم همینجوری دراز کشیدیم و رفتم دستشویی و سر و صورت خودمو شستم و اومدم بقیه چایی رو خوردم. داشتم چایی رو تموم میکردم که نازی اومد و یه بوس ازم گرفت و تشکر کرد. منم دیگه اونجا کاری نداشتم و خداحافظی کردم و رفتم. شب که شد رامین زنگ زد و از محبتی که کرده بودم بابت کامپیوتر تشکر کرد واین قضیه گذشت تا دو روز بعد که پستچی که بسته پستی برام اورد که بازش کردم دیدم یه سی دی بود روی بسته هم هیچ ادرسی نبود تعجب کردم و سی دی رو داخل کامپیوتر شرکت گذاشتم که ببینم چیه از تعجب داشتم شاخ در میاوردم از لحظه ای که رفته بودم خونه رامین تا اخرین لحظه که درست مث یه فیلم سوپر بود توی سی دی بود دیگه داشتم دیوونه میشدم سیدی رو سریع برداشتم و رفتم تو فکر که چکار کنم به این نتیجه رسیدم که به خود نازی زنگ بزنم و جریان رو ازش بپرسم شماره رو گرفتم چند تا که زنگ خورد خود نازی گوشی رو گرفت و شروع کرد به خندیدن که فهمیدم کار خودشه بهم گفت تو از این به بعد برده من هستی و هر چیزی را که بهت بگم باید اطاعت کنی گوشی رو هم قطع کرد من موندمو خودم خیلی درمونده بودم اخه اگه زنم میفهمید چی میشد نمیدونم چقدر با خودم کلنجار رفتم که ابدارچی منو صدا کرد و گفت اقای مهندس خونه تشریف نمیبرید. به خودم اومدم گفتم چچرا میرم. داشتم وسایلمو جمع میکردم دیدم تلفن زنگ میزنه رفتم تلفن رو برداشتم نازی بود گفت ساعت 5 بیا خونمون و قطع کرد دیگه نمیدونستم باید چکار کنم. رفتم خونه و نهار خوردم خانمم با خواهرش رفته بود خرید هیشکی هم خونه نبود از روی بی حوصلگی دوش گرفتمو سر ساعت 5 دم خونه رامینشون بودم زنگ زدم و رفتم داخل نازی اومد به استقبالم و داخل رفتم و دیدم 5 تا خانمهای دوستای دورمون هم اونجان سلام کردمو نشستم نازی نسکافه درست کرده بود اونو خوردمو خبر رامین رو گرفتم اونم گفت طبق معمول اصافه کاری داره و شرکته و پرسید بازم نسکافه میخوری گفتم نه داشتم در و دیوار رو نگاه میکردم که صدای زنگ در اومد نازی هم رفت در رو باز کرد اومد گفت مهمون اصلی اومد وقتی که اون مهمون اومد تو دیدم کسی نیست جز خانمم اومد جلو و منو بوس کرد وکنارن نشست منکه دیگه داشتم دیوونه میشدم نمیدونستم باید چکار کنم که خانمم گقت بچه ها ساکت خانمها هم ساکت شدن و گوش کردن خانمم چی میگه اونم گفت ما خانمها شرط بسته بودیم مال هر کسی که بزرگتره اختلافش را با نفر بعدی هر سانتی 200هزار تومن جمع کنیم و بدیم به خانم اون طرف از اون حایی که اختلاف سایز کیر تو با نفر دوم 6 سانته اونا باید یک میلیونو دویست هزار تومن به من بدن ولی میگن باید خودمون از نزدیک ببینیم ممکنه دروغ گفته باشی حالا اگه ممکنه پاشو و بهشون نشون بده منکه حسابی گیج شده بودم از یه طرف هم خجالت میکشیدم نمیدونستم چی بگم پس از چند لحظه ای یکیشون اومد جلو و گفت که اینکه کاری نداره به خانمم گفت با اجازه شلوارم رو در اورد و شرتم رو هم در اورد و جلوی همه شروع کرد به ساک زدن بقیه هم داشتن مث یه فیلم سینمایی بزرگ شدن کیرمو تو دهن نگار نگاه میکردن پس از مدتی که گذشت و حسابی بزرگ شد متری رو که اماده کرده بودن دادن دست نگار و گفتن اندازه بگیر اونکه اندازه گرفت 29 سانت بود بقیه مخالفت کردن و یکی دیگه که نسرین بود اومد و اندازه گرفت 27سانت بود همه دست زدند و اومدند به خانمم تبریک گفتند و البته هر کدومشون یه متلک هم میگفت و یه نشگون هم میگرفت رفتند سراغ کیفاشون و 1200000تومن پولو جمع کردند و اومدن از من یه لب گرفتند و پولو دادند به من. خانمم هم اومد جلو و همه پولها رو گرفت گفت بخاطر اینکه همچین کیر بزرگی رو تحمل میکنم (کیف میکنم) پولها همه مال من بقیه هم دست زدند و قضیه تموم شد. فردا نازی زنگ زد و گفت یادت باشه که فیلمت دسته منه و هر موقع که بهت بگم باید بیای و منو بکنی بعدش خداحافظی کرد و تلفنو قطی کرد البته قضیه به اینجا ختم نشد و تمام خانمهایی را که در ان جمع بودن بی نصیب از خودم نگذاشتم. زنده باد هر چی کسه پاینده باد کیر بزرگ.

2 نظرات:

ایرانی گفت...

این داستان بیش از حد خیالی و بیش از اندازه خیالی بود ..ایرانی

ایرانی گفت...

امیرجون فکرکنم یکی ازدوکلمه خیالی بالاخیالی بوده باشه ومن می خواستم از واژه تخیلی استفاده کنم .البته در واژه خیالی دوم این قسمت نوعی ایهام وجود داره ..ایرانی

 

ابزار وبمستر