ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

معراج عشق 10

ستونهای تخت جمشید و اون فضای تاریخی و روحانی منطقه باز هم نشانی از خدای بزرگ و  تاریخ و انسانهایش داشت . آنهایی که در میان ما نیستند ولی آثارشون هست . روز گاری که کشور ما ابر قدرت بود اما از اون قدرت چی مونده . حتی  دین نما ها نمی خوان این افتخاراتودر تاریخ ثبت کنند . آخه گناه این پادشاهان چیه عبا و عمامه نداشته اند ؟/؟ کاخ آپا دانا .. کاخ صد ستون ... از این کاخها جز ستونهایی باقی نمانده که اونم جای شکرش باقیه . مگه از چیزای دیگه چی باقی مونده . راستی اون دوران چه جوری بود . از این راه پله ها چه کسانی عبور می کردند ؟/؟ استاندارا یا ساتراپ هایی که به وقت نوروز برای پادشاهان هدیه می آوردند چه قیافه هایی داشته اند . من همیشه از خودم می پرسم چی می شد که از آدمای دست دوم و سوم و چهارم قدیم هم یه خبرایی می داشتیم . البته منظورم عوام هستند وگرنه یه آدمی که ما الان دسته چهارم پنجمش فرض می کنیم ممکنه پیش خدای بزرگ دسته اول باشه . خدای من خدای بزرگ من تو به هر کی که بخوای و لیاقتشو داشته باشه عزت میدی و هر کی رو که بخوای خوارش می کنی . خدایا  چی شد که ما اون بودیم و این شدیم . اینایی که یه روزی سرور و آقای جهان بودند چی شد ند و حالا  این رعیتهایی که ادعای سروری می کنند کارشون به کجا می رسه . همه با هم یه روزی باید بریم در دل خاک . و از این شبه تخته جمشید ها زیاد خواهیم داشت . اما این خرابه ها که از آبادی و شکوه ایران هخامنشی میگه یه عظمت خاصی داره .. آدمو می بره به گذشته ها . به این که چی می شد ما همراه با تاریخ و در گذر تاریخ زنده می بودیم . چی می شد مرگی وجود نمی داشت و زندگی جاودانه ای می داشتیم . این آسمون همون آسمونه . این ستونها همون ستونهان . پس آدمایی که دوروبر این ستونها بودند کجان . ؟/؟ آدمای عاشق آدمای پرتلاش .. آدمایی که مثل ما شب سرشونو می ذاشتن رو بالش و صبح که بیدار می شدند می رفتند دنبال کار وزندگیشون . چطور زندگی می کردند . احساسات اونا چه تفاوتهایی با احساسات ما داشت و چه شباهتهایی . راستی اگه بهمون بگن ما حالا باید بریم تو اون دوران زندگی کنیم می تونیم ؟/؟ یا اگه اونا بخوان بیان در عصر ما زندگی کنن .. همه اینا حکمت الهیه که بخواد یه سیر تکاملی به انسان و زندگی انسانها بده تا خودشونو بشناسن . تا خودشونو باور کنن . اما اونچه که هرگز از بین نمیره حقیقت وجود خداست . و خود خدا .. اوست خدای یگانه و لایزال . خدا جون هر جای این جهان خاکی که میرم اثری از تو می بینم . عشقی که درش خیانتی نباشه عشق  توست . عشقی که جاودانه باشه و بشه بهش دل خوش کرد . عشقی که  بتونه ما رو از در د و رنج و وابستگیهای این دنیا خلاص کنه . نجاتمون بده تا بتونیم رو پاهامون وایسیم و با هر لرزشی به زمین نیفتیم . با بی وفاییهای آدما از همه چی زده نشیم . عشق زن به مرد مرد به زن .. عشقهای مادر فرزندی ... همه و همه فانی هستند . خدایا فقط عشق به توست که جاودانه می مونه . عشق توست که امید رو در دلها زنده می کنه . مرگ رو شیرین می کنه تا ما به تو نزدیک تر شیم . وقتی که تو رو داریم هیچوقت احساس تنهایی نمی کنیم . وقتی که تو رو داریم احساس می کنیم دنیا و هرچی که در این دنیا وجود داره حامی ما هستند . وقتی که تو رو داریم می تونیم اونایی روکه دل ما رو شکستن ببخشیم . چون وقتی که تو به اون عظمتت می بخشی و گناهانمونو می بخشی چرا ما نسبت به بنده تو که هم ردیف ماست گذشت نداشته باشیم ؟/؟ کاش آدما از تو خدای عزیزم درس مهر و محبت و وفاداری رو می آموختند . به حرفاشون پابند بودند . فراموش نمی کردند که دیروز چی می گفتند . راحت همه چی از یادشون نمی رفت . کاش در دل همه رحم و مروت وجود می داشت ! کاش شیطون دوباره خدایی می شد . یعنی میشه این طور بشه . اون که عاقله و می دونه پس تکلیف من نادون چی میشه ؟/؟!  دوباره داشتم قاطی می کردم . این آسمون تخت جمشید جو گیرم کرده بود . داریوش بزرگ و خشایار شاه و اردشیر اول رو در گوشه ای از این تخت جمشید می دیدم .. اون دوران پرشکوه و پر افتخار ایران عزیزمونو .. راستی چه جوری این همه لشگر کشیها و از این سر کشور به اون سر رفتن انجام می شد . یک سر ایران بود جنوب شرقی آسیا و یک طرفش بود مصر .. از بالا هم که تا جنوب سیبری رو داشتیم از پایین هم عربستان هم مال ما بود . حالا از اون بزرگی چی مونده .. افتادیم گیر یک مشت عرب صفتی که نه دین حالیشونه , نه میهن .  دیگه یواش یواش باید بر می گشتم ولی عاشق نقش رستم بودم . زمینی یه چند کیلومتری راه بود ولی هوایی که من می رفتم یک کیلومتر هم نمی شد . وای انگار تغییری نکرده بود . خنده ام گرفته بود از این تصور خودم . مگه می خواستن اینجا هتل بسازن که تغییر نکرده بود ؟/؟ ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر