ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 120


دستمال خون آلوده رو با لذت نگاه می کرد و می خندید . اون از تماشای اون لذت می برد در حالی که من از دیدنش بهم استرس دست داده بود -کوروش من به یکی از بزرگترین آرزوهام رسیدم . چقدر زنای اینجا می خواستن از این مسیر رد شن . چقدر دلم می خواست منم لز داشته باشم . راه کوسم باز شه . با یه چیزی با خودم وربرم حال کنم . کیف کنم . از زندگی و معنای اون یه چیزی بفهمم ولی نتونستم . نتونستم که نتونستم اما با اومدن تو وضع فرق کرده . من حالا خوشبخت ترین زن دنیام همیشه دلم می خواست که یه مرد افتتاحش کنه و حالا تنها مرد و بهترین مرد روی زمین این کارو انجام داده . عزیزم کیرتو بیرون نکش بذار تو کوسم بمونه . یه خورده سوزششو ولش کنم . می خوام از تمام لحظاتی که با تو و در کنار توام نهایت استفاده رو بکنم . می خوام با تو به اوج زندگی و عشق برسم . با تو پرواز کنم .. -کارینا حرفای قشنگی می زنی . مثل خودت که خیلی دوست داشتنی هستی . .. دیگه ادامه ندادم .می خواستم بگم که من فقط مال یه نفر نیستم . دنیا الان چشش به کیر منه .. ولی نتونستم بگم . نگاه معصومانه و مظلومانه و کیر خواه اون که با صداقت و سادگی داشت باهام حرف می زد و از احساساتش می گفت منو منقلب کرده بود . با همه اینا اونو به اندازه افسانه و کبوتر صحرا دوست نداشتم . کبوتر صحرا که دلم واسش یه ذره شده بود . دختر سرخپوستی که منو از چنگ طالبان نجات داده بود . وبا اسب  بر فراز کوههای کالیفر نیا به پرواز در آورده بود . یه حسی به من می گفت که بالاخره یه راهی واسه نجات من از اینجا پیدا میشه . سکس برام شده بود یه کار تکراری . مثل غذایی که روزی چند بار باید خورد . کیرتو بذار تو دهن طرف .. کوسشو میک بزن .. بکنش .. آبتو خالی کن توی کوس .. به راستی نهایت زندگی اینه ؟/؟ وقتی که آبتو خالی می کنی و حس آرامش و سبکی بهت دست میده تازه به خودت میگی آیا این همون چیزی بوده که از زندگی می خواستی و براش می جنگیدی ؟/؟ یک هیجانی که به آخرش رسیده ؟/؟ عشقی که در خاک مدفون میشه ؟/؟  یه تکونی به خودم دادم که این حالت خواب و خلسه و رفتن به عالم فلسفه ازم دور شه . کارینا افتاده بود رو من . با اون پوست لطیفش پوست تنمو به آتیش کشیده بود . نرمی پوستش عین ابریشم یه دست و همه چیزش تنظیم تنظیم بود . دلم می خواست اون کوس هم تپل و هم نقلی این شازده خانومو این قدر بلیسم تا این که خودش خسته شه و بگه کوروش بسه دیگه . شور و حال کارینا ستودنی بود . خیلی جالب بود . این فضا رو طوری ساخته بودند که کمترین صدایی از بیرون نمیومد کارینا خودشو رو کیرم می گردوند . دستامو دور کمرش حلقه زدم ومنم بهش کمک کردم تا یه جوری کمک حال عشقبازی داغ اون باشم . چقدر پوست تنش لطیف بود . انگاری هدیه ای از بهشت واسم رسیده بود . دلم می خواست همه جاشو می بوسیدم و با انگشت روش می کشیدم و ذره ذره حال می کردم تا به آخر حال برسم . مردمک چشاش با یه حالتی می گشت که ترسیده بودم . شده بود مث یه آدمی که بخواد منو بترسونه ولی می دونستم که این طور نیست و از هوس زیادشه . شاید من از بس توی فراوونی بودم احساس اونو درک نمی کردم . .می دونستم که یک زن اگه بخواد بیاد رویه مرد و مدت زیادی رو تلمبه بزنه خسته میشه . واسه همین جامو باهاش عوض کردم این یکی از اون دسته آدمایی بود که خیلی زود به آخر کیف و حال رسید .. هرچند بازم جا داشت . یهو دیدم دستاش به دو طرف باز شد و از حال رفت ولی من یکی دیگه ول کنش نبودم . فقط  لطف ادامه گاییدنش در این بود که یه بار دیگه از نو هوسش اوج گرفت . . عجب پوستی عجب گوشت و تن و بدنی .. ای جوونی خدا کنه همیشه بمونی .. تا من همچنان در خدمت خودم و خلق جهان باشم . نیمساعت کشید تا یه بار دیگه کارینا رو به ارگاسم رسوندم . اصلا قصد استراحت نداشت -عزیزم من خسته ام . فردا رو که از دست ما نگرفتند . همین که اسم فردا که در واقع امروز بود رو شنید گل از گلش شکفت و گفت هر چی تو بگی عزیزم . به این سادگیها نمی شد از این بهشت فرار کرد . این اطلاعات و امنیت و این مافیای اقتصادی و کارتل ها و تراست ها و امپریالیست دینی کاری کرده بود که این ناحیه از دیوار افسانه ای و آهنین برلین هم صعب العبور تر باشه و تقریبا نشه ازش فرار کرد . -عزیزم بهشت زیبایی درست کردی -بابام خیلی زحمت کشید .. نگاه نکن این جوری با بقیه ساده بر خورد می کنه قدرتش از همه بیشتره -قدرتش بیشتره یا پولش بیشتره -خب این روزا این پوله که قدرت میاره . -ببینم کارینا جون میشه یه مرخصی گرفت رفت یه سری هم به دنیا زد ؟/؟ .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

7 نظرات:

دلفین گفت...

دادشم سلام واقعا خسته نباشی دمت گرم همه داستانها رو خوندم یکی از یکی عالیتر من داستانهارو میخونم یه جا نظر میدم الان ساعت 1:20دقیقه هست صبح هم باید برم سرکار فقط شرمندت هستم که تو همه داستانهات نمی تونم نظر بدم همه رو یه جا همینجا نوشتم شبت خوش

ایرانی گفت...

نیمه شبت خوش دلفین گل و عزیز و با وفا ! بازم دستت درد نکنه که به فکر ما هستی . مهم وجود خودته که با همون یک نظر هم سلامتی و حضور خودتو به ما اعلام می کنی . یک چیز جالب و شایدم تاسف انگیز اینه که در فاصله پیام پنجشنبه تا یکشنبه تودلفین خوبم هیشکی دیگه نظری نفرستاد و منم مشکلات دوستانو درک می کنم ولی طبق معمول دلفین همیشه پیروز و رکورد داره . درضمن یادت باشه که دو هفته اول محرم داستان جدید گذاشته نمیشه ولی تعطیل شدن این دو هفته ای بستگی به این داره که امیر از مسافرت برگرده .چون فایل و مجوز باز و بسته شدن زیر نظر مدیر سایته . شادکام باشی ..ایرانی

Mard E Tanha گفت...

با عرض سلام خدمت دوست و استاد گرامي جناب ايراني.
بايد اعتراف كنم كه نكته هايي رو كه با ظرافت و رندانه در قالب داستان سكسي بيان ميكنيد برايم بسيار جالب است و نشان از دانش و سطح علم و خرد شما دارد.
يكي از پرسش هاي كه هميشه از خودم در مورد بهشت و جهنمي كه دين فروشان به ما وعده داده اند،اين بوده است كه يعني كمال انساني كه در بهشت قرار است تجلي كند فقط خوردن و جماع كردن با حوري هاي 70 متري(ان هم براي انساني كه به 2 متر نميرسد)تا ابد است؟انسان اگر قرار باشد فقط در فكر خوردن و سكس كردن باشد ان هم بدون پايان،به پايين ترين سطح حيوانيت سقوط كرده است.ايا اين است لطف پروردگار براي بندگان راستينش؟يا اينها زاييده ذهني است كه فقط به اينها فكر ميكرده است؟

به يزدان كه گر ما خرد داشتيم كجا اين سرانجام بد داشتيم

خرد نگهدارتان.

ایرانی گفت...

مرد تنهای عزیز خسته نباشی . اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که بینی زمسلمانی ماست ..خود خدا هم می فرماید وقتی بنده ای به درجه رشد وکمال می رسد وخود را غرق خدایش می سازد اورا اگردر بهشت برین هم جایش دهیم لذت هیچ چیز را به اندازه رضایت وخشنودی خدا نمی داند . دردوران جاهلیتی که اعراب فرشته های کوچک خود را زنده به گور می کردند باید این وعده ها ی بر حق هم داده می شد . البته من جایی نخوانده ام که حوری 70 متر باشد ولی چند جا شنیدم که مردان بهشتی 33ساله این جهانی هستند وزنان درقالب 16 سالگی زندگی جاودانه دارند . این روایتها چه درست چه غلط مهم تقوا وپاک بودن و درستی ماست . روایت ها جعل می کنند و از آن روایتها به نان و نوا می رسند و این روایتها را شیطان و شیاطینی جعل می کنند که فقط مردان ساده دل و با عرض معذرت ساده لوح را می فریبند البته در اصل وجود حوری شکی نیست و نیاز های جنسی یکی از نیاز های اساسی انسان است . اواسط دهه 60 بر در و دیوار روایت هایی می خواندم که به نقل از امامی ثبت شده بود که آخر الزمان و قبل از ظهور امام زمان مردی در قم ظهور می کند که حامی عدالت و اسلام راستین است و به شکوفایی می رسیم وآن زمان ساده دلانه یا مزورانه اورا به یکی از زندگان آن روز نسبت می دادند که حتی بغل دستی خود را هم نمی شناخت تا جام زهر ننوشد ... دیگر چیزی نگویم بهتر است چون عدالت و اسلامش را دیده ایم . کم هستند از این دست ملاهایی که در مقابل ظلم سینه سپر کنند و خداگونه عمل نمایند . خیلی دلم می خواهد با قلم و احساس خودم معراجی در همین دنیای خاکی داشته باشم و آن را در قالب اثری هرچند کوتاه بنویسم . شاید روزی این کار را انجام دهم . مرد تنهای عزیزم شاد و سربلند باشی و فراموش نکن که قرآن ما از ماوراءطبیعت آمده است . کلامیست مقدس کلامی غیر از قلم من و تو و هر آن چه که ایزد منان بخواهد به صلاح من و توست . ما راه خود را نباید که گم کنیم و ریش و قیچی خود را به دست ابلهانی دهیم که نه از دین چیزی می دانند نه از دنیا . خود خواه و مغرورند و بسیاری از آنها هم جلاد و جانی ...ممنونم از پیام گرم و واقع گرایانه ای که فرستادی . برایت آرزوی خوشبختی و آرامش می کنم ...ایرانی

ایرانی گفت...

درمتن بالا مردان ساده دل باید به مردم ساده دل تغییر یابد ..ایرانی

Mard E Tanha گفت...

سلام جناب ايراني،بنده با هرچيزي به نام دين كه از طرف خدا امده باشد مشكل دارم،من با قرآن كه كلام الله باشد مشكل دارم،من با تناقضات قرآن مشكل دارم،قرآن در جايي ميگويد كه لا اكراه فيه الدين و در جايي ديگر ميگويد كه كفار را به بدترين شكل ممكن بكشيد(ايه 61 سوره احزاب)من با خداي مشكل دارم كه در ايه 33 مائده دستور قطع دست و پاي كفار را صادر ميكند.بنده با خداي كه سطح دانشش به قدري است كه در ايه 41 سوره فاطر ميگويد كه:همانا خدا اسمان ها و زمين را نگاه ميدارد تا نيوفتند و اگر بيوفتند بعداز او هيچ كس نميتواند انها را نگه دارد.من با خداي مشكل دارم كه در ايه 7 از سوره انفال(هشتمين سوره قرآن)به صراحت كفار را تهديد به پاره كردن كون ميكند.من با خداي كه با ايران و ايراني مشكل دارد مشكل دارم(خدا در سوره الروم پيشبيني موفقيت روميان مومن بر ايرانيان كافر راميكند)من با خداي كه زبان رسمي خودش و بهشتش عربي است و زبان رسمي جهنمش فارسي است مشكل دارم.من به اين خدا مدت مديدي است كه اعلام جنگ داده ام.
موفق و سربلند باشيد.

ایرانی گفت...

مرد تنهای عزیزم خدا را باید احساس کرد البته وجود و هستی اورا .. این که هست و در خون ما هست و از جنس ما نیست .. حتی هم اینک که دارم این جملات را می نویسم از اوکمک می خواهم تا به خاطر او و درراه او آن چنان بنویسم که ذره ای از اقیانوس بیکران عظمتش را بتوانم بیان کنم . قرآن مجید برای همه عصر ها و نسل ها آمده ..مواردی هست که مربوط به همان دوران بوده . خداوند بر نیروی جاذبه احاطه دارد خلاف که نگفته حالا ما آن ستونها را نیروی جاذبه می خوانیم . درمورد بهشتی جهنمی بودن زبان و اصولا روایتهایی که به این و آن نسبت می دهند نمی توان به سادگی قضاوت کرد . درهر حال شخصیت انسانی ما خیلی بالاتر از اینهاست که ما بخواهیم به این صورت قضاوت نماییم و بحث در این خصوص به این مقوله و در چند خط نظر و پیام نمی گنجد . فقط همین را فراموش نکن که در دایره هستی ما نیستی بوده ایم . آن هستی کل که نیازی به هستی دیگر ندارد ما را آفریده و بهتر از هر موجودی صلاح ما را می داند . من گاهی به شوخی فقط این اجازه را به خود می دهم و می گویم خدایا تو که بهشتت این قدر جا داشت چرا به گناه بابا آدم ما را اسیر زمین کردی . که این هم به خاطر تنبلی خودمه . راحت طلبی رو دوست دارم . دلم می خواد بدون کنکور برم دانشگاه ..میگم خدا جون دانشگاهت که این قدر جا داره همه رو ببر . تازه ما بریم اون دنیا شاید خدا رو خیلی مهربون تر از اونی که فکرشو می کنیم ببینیم . ما وقتی خودمونو فراموش کنیم وقتی خودمونو نشناسیم چطور می تونیم خدای خودمونو بشناسیم ؟. اگر محمد پاک ایرانی بود شاید خدا قرآنش زا به زبان فارسی می فرستاد درهر حال پدردنیایی نسبت به فرزندانش احساس مسئولیت می کند چه رسد به آن که عظمتش درخیال نمی گنجد .. بیشتر انسانها زمانی که به سن طبیعی مرگ وپیری می رسند در می یابند که دنیا اصل و جای آسودن نیست اینجاست که آغوش خداوند را بهترین مامن برای خود می دانند درکنار خداو از رضایت اوست که مرگ و زندگی وبرزخ و.همه را یکی می دانیم و احساس آرامش می کنیم . با خدا بودن است که ما را به آرامش و خوشبختی و رفاه حقیقی می رساند درهر حال اگر هزاران ساعت از او بگوییم و ستایشش کنیم کم گفته ایم و کم کرده ایم . مرد تنهای عزیزم رنجهای آدمی پایانی ندارد تنها پناه بردن به آغوش اوست که ما را به خط پایان این درد ها می رساند . خداوندا هدایتم کن . آنچنان قلمی به من ده تا آن چنان که شایسته آنی از تو بنویسم . هرچند که خود ناشایسته ام . با خدا باش مرد تنها با خدا باش ! ...ایرانی

 

ابزار وبمستر