ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 122

داشتند در مورد این مسئله تصمیم می گرفتند که واسه سیب زمینی پیاز چیکار کنند . تصمیم گرفته بودند که صدور سیب زمینی و پیاز رو به خارج از کشور آزاد اعلام کنند در نتیجه قیمت اون که فعلا صادراتش ممنوع بود یهو می رفت بالا . شور کرده قرار گذاشتند که این مسئله هفته بعد در مجلس اعلام بشه . در نتیجه این زالو های اقتصادی یک هفته وقت داشتند که با خرید سیب زمینی و پیاز به صورت کلان و احتکار آن و با فروش اون به خارج از کشور پول زیادی به جیب بزنند . به همین راحتی .. تف بر وجدان شما . حالا یه سری به نون شب خودشون محتاجن و من باید خودمو طوری توی دل اینا جا می کردم که کاظم خان منو رئیس این مجلس پشت پرده می کرد . مجلسی که به مجلس اصلی خودمون خط می داد . و در واقع فقط پالان این دو مجلس تفاوت داشت . -پدر زن جان گرامی پیشنهاد شما واسم خیلی جالبه و از این که به من اعتماد کردین خوشحالم نمی دونم چی بگم .. اون یه عده زنی که در مجلس بودند به محض این که فهمبدند من به طور افتخاری اومدم توی جمعشون حواسشون پرت شد . چند تایی شون هم فهمیدند که کاظم خان دوست داره که من به عنوان همکارشون باشم .. همه با هم یک صدا فریاد می زدند کوروش جون کوروش جون حمایتت می کنیم . زنای حزب الشیطانی هم که هنوز همون حجاب سابقو داشتند اونا هم بهم چشمک می زدند ولی حالم از دیدن ریخت و قیافه شون بهم می خورد . .همه شون مدعی بودند که از بقیه قدرتمند ترند. بیشتر اونا شوهر داشتند و شوهرشون هم جزو همین مجلس تقریبا پونصد نفری بود . یعنی در واقع هر زنی به اندازه دو نفر می تونست ازم حمایت کنه . یکی خودش و یکی دیگه هم شوهر زن ذلیلش . ولی من اصلا به این چیزا اهمیتی نمی دادم . هدفم فرار از این دیوونه خونه بود . برام خدمت خالصانه به مردم از همه چی مهم تر بود . من دوست نداشتم این تز رو که پول قدرت میاره و حکومت می کنه به اثبات برسونم . از نظر من عشق و محبته که  بر دلها حکومت می کنه و زندگی انسانها باید بر مبنای اون تنظیم بشه . کارینا سراسیمه خودشو به مجلس رسوند و دستمو کشید و گفت کوروش کی گفته بیای اینجا .. زنا ی اینجا همه به فکر خودشونن -عزیزم خودت می گفتی که بابات می خواد هوای منو داشته باشه ازم حمایت می کنه وخیلی جای پیشرفتی داره -درست ولی نه این که یهو بیای بپری وسط خانوما بشینی -عزیزم هنوز هیچی نشده حسودی می کنی . یه اخمی بهم کرد و گفت حالا بیا بریم هنوز یه روز نگذشته .. تکلیف خودمو نمی دونستم . ولی دلم می خواست یه خورده استراحت می کردم . اصلا نمی دونستم اونجا کجاست . از کجا آبشون تامین میشه . انگار یه کشوری بوده دردل کشوری دیگه . لحظاتی بعد کاظم خان اومد و گفت یه کار خصوصی باهام داره .. کارینا میدونو واسه ما خالی کرد .. -کوروش عزیز من یه حرفی باهات داشتم . من دلم می خواد تو واسه همیشه اینجا و در کنار ما باشی و واسه این هدفم هر کاری که از دستم بر بیاد انجام میدم ولی سیاست چیزیه که اصلا نمیشه روش حساب کرد .  نمیشه چیزی رو در این رژیم پنهون کرد مخصوصا در مورد تو .. نمیشه از این همه آدم که اینجان انتظار داشت که به مسئولین دولت نگن که تو اینجایی . کافیه یه جاسوس در میون اینا وجود داشته باشه . یا یکی از اونا اون انتظاری رو که از من داره بر آورده نکنم و انجامش ندم . فوری میرن آدمو لو میدن . مخصوصا حالا که همه زنا تو رو ازم میخوان و انتظار دارن که کارینا  و من و خودتو باهاشون هماهنگی کنیم . از اون طرف وظایف اداری و مماشاتی هم وجود داره که باید به اونا هم توجه کرد . من کارینا رو از جونمم بیشتر دوست دارم . یه آخ بگه من دلم درد می گیره . دوست ندارم واسه دخترم شریک بیارم ولی دولت به من اخطار داده . هر چند قدرت من زیاده .. الان اومدن گفتن که ملکه الیزابت و زن نخست وزیر انگلیس التماس دعا دارن تا یه سری تحریمات از دوش ملت ایران بر داشته شه .-ملت یا دولت -چه فرقی می کنه . ضررشو در درجه اول ملت می بینه . خودتم می دونی که ما دولتی ها و کارتل ها و تراست ها و سیستم سر مایه داری هیچوقت ضربه نمی خوریم . واقعیتو باید قبول کنی . گاهی جنگو بهونه می کنیم گاهی سازندگی بعد از جنگو ..گاهی تحریم رو ..برای ما فرقی نمی کنه تحریم باشه یا نباشه ولی از صدای اعتراض ملت می ترسیم . این چیزا رو واسه این دارم میگم که حساب کار دستت بیاد . اتفاقا اگه تحریم در کار باشه ما بارمون بار تر میشه . وضعمون توپ میشه .. بعد یه خورده که شل بگیریم با این نقدینگی هایی که به جیب زدیم دوباره سر مایه رو سر مایه .. در هر حال منو تحت فشار گذاشتند که هر چه زود تر ولت کنم تا علی الحساب یه سری به انگلیس بزنی . من نمی دونم از کدوم کانال به همین زودی این خبر درز پیدا کرده که تو اینجایی .. تازه دو نفر رو به عنوان مهمون فرستادن . یه زن پنجاه ساله که از اول انقلاب تا حالا انقلابی بوده و شلاق می زده خیلی ها رو لو داده و میگن در بعضی موارد هم طناب دار میذاشته گردن دخترا و دختری اونا رو می گرفته .. اونم هوس کیر کرده .. دولت سرش در مقابلش پایینه .. یکی دیگه هم شاگرد اول کنکور تجربی امساله .. من به کارینا میگم که یه جلسه چند ساعته با سران نظام داری و یه جورایی باید حالیش کنم که دوری از تو رو تحمل کنه . از اول هم اشتباه کردم . نباید تا این حد اونو به موندن تو در اینجا خوشبین می کردم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر