ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ماجراهای مامان زبل 22

دستا رفته بود رو کوس همدیگه .. چهار تایی مون تو هم وول می خوردیم . اصلا معلوم نبود دست کی رو کوس یکی دیگه هست .. چقدر حال می داد . یکی سینه اونو می بوسید یکی صورت یکی دیگه رو .. چقدر کیف داشت .. یواش یواش داشت از یادم می رفت که چند تا پسر جوون امشب می خوان بیان تا ما رو بکنن و حسابی باهامون حال کنن . فکر کنم اونا هم همین حال منو داشتند . طوری رفته بودیم تو تن و بدن هم که انگاری عاشقان و معشوقان چند ساله باشیم . زری و پری تقریبا از نظر اندام شبیه هم بودند و نمی شد گفت کدومشون جذاب ترن .. فقط بینی پری قلمی تر بود و کونش یه خورده بر جسته تر .. یه لحظه دیدم کوس پری خالی شده یعنی کف دست ها از روش کنار رفته بود . فوری پریدم روش و دهنمو انداختم رو کوسش .. -ووووووووییییییی اشی جون چیکار داری می کنی .. شاید خوب تمیز نباشه .. -نه عزیز دلم فعلا که خیلی خوش طعم و خوشبوست . حتما خیلی با مزه هم هست . شیرین تر از عسله پری جون -چی داری میگی این که ترش مزه هست -واسه من شیرینه خانوم محجبه با ایمان .. -اوه چقدر کیف داره چند تا بچه بسیجی شپشو بیفتن گیر ما -پری جون نفوس بد نزن .. -ما چیکار به کارشون داریم .. کیرشون باید بره تو کوس ما ولی اشی جون یه بار گیر یکی از این بچه حزب الهی های عوضی افتاده بودم خوب حالشو گرفتم .. ریششو طوری فرو کردم تو کوسم که اشکشو در آوردم . آخرشم نصفه کاره کوس دادن بهش گفتم میری صورتتو برق میندازی تیغ می کنی بعد میای اونو به کوسم می مالی و کارتو ادامه میدی .. کثافت عوضی و به قول مردا کوس کش دیوث می گفت تیغ کردن ریش حرامه گناه داره اون دنیا باید جواب پس بدیم .. آشغال عوضی گاییدن یه زن غریبه و نامحرم حلاله ؟/؟ یعنی هستند هنوز کوس خلهایی که چرت و پرت های اینا رو باور کنن .؟/؟ -حالا خودتو ناراحت نکن پری جون بیا عشق و حالمونو بکنیم .. می ترسم اون وقت امشب توی خواب کابوس ببینیم . چه کوسی داری پری جون .. طوری دهنمو به کوسش فشار می دادم که  نوک و قسمتی از جلو بینی منم رفت توی کوس . همون دماغمو مثل یه کیر فرو می کردم تو کوسش و می کشیدم بیرون البته دو سانت بیشتر نمی رفت داخل .. دوباره کوس خوری رو شروع کردم . پری با موهای سرم بازی می کرد .. در همین حال و احوال قمبل کرده بودم که یهو حس کردم یه چیزی از پشت رفت تو کوسم .. وای یکی یه موز فرو کرده بود توی کوس من و اونو تا ته می ذاشت داخل و می کشید بیرون .. کار زری بود . -آههههههه زری جون .. از این کارا می کنی اون وقت هوس پسر می کنم و میرم دم در خونه خودمو نشون می دم به اونی که حس می کنم اهلشه تا بیاد منو بکنه .. -وای چه حرفا . من که حرفه ای و خبره هستم جرات همچین کاری رو ندارم .. -شوخی کردم زری جون .. ادامه بده خوشم میاد .. کوس بی حیام داغ کرده .. ماه منیر که جا کم آورده بود از تخت اومده بود پایین و یه موز اون گرفته بود تو دستش و فرو کردش تو کوس زری .. یه شیر تو شیر حسابی شده بود . صدای آخ آخ گفتن ها رفته بود تو هم .. من و زری دوطرفه کار می کردیم . ماه منیر فقط فاعل بود و پری مفعول ..  چند لحظه بعد دو تا دوتایی شدیم . من افتادم رو پری و ماه منیر افتاد رو زری .. کوس  رو کوس باحالی بود . چوچوله ها و لبه های کوس که رو هم می سابید یه لذت خاصی می داد که ادامه اش خیلی زیاد بود از اون حالتایی که هنگام ار گاسم به آدم دست میده .. ما قرار بود هفته ای دوشب رو با پسرا باشیم ولی این حالی که از همجنس بازی و به اصطلاح با کلاس ها لز بینی بهم دست داده بود دلم می خواست بقیه شب ها رو با اونا لز کنم ولی می دونستم امکانش نیست .  ما چهار تا واسه خودمون فک و فامیل داشتیم نمی تونستیم هفته ای هفت روز رو که با هم باشیم .. ماه منیر یواش یواش داشت صداش در میومد .-من دیگه بی طاقت شدم . یه چیز کلفت می خوام که بره تو کوسم .. زری موز رو بر داشت و گفت عزیز دلم یه خورده بدنتو بالا بگیر خودم اون چیز کلفتو می کنم تو کوست .. -نهههههه نههههههه -آررررررره این همون کیره .. زری با سرعتی باور نکردنی موز رو می کرد تو کوس ماه منیر و درش می آورد -جووووووون جووووووون امشب چهار تا کیر .. یکی یکی میره این داخل دارم میرم پیشواز -ماه منیر جون ماچهار تا زن که داریم با هم حال می کنیم دست کمی از سکس با پسرا نداره . اگه بدونی چقدر دارم حال می کنم .. یه قسمتهاییش اون قدر حال میده که یه پسر تا این حد نمی تونه حال آدمو جا بیاره .. -آرررررررههههههه واییییی کوسسسسسم راست میگی زری ولی هر گلی یه بویی داره .. من و پری که به همون حالت مشغول بودیم .. می خواستیم خودمونو همون جوری پر تنش و پر التهاب نگه داشته باشیم . تشنه باشیم و طالب کیر . واسه همین زیاد در این فکر نبودیم که به خودمون یا به دیگری شوک وارد کنیم و ارگاسم شیم . البته دلمون می خواست ولی گفتیم شاید اگه پسرا که مهمون ما بودند بیان و ما بی حال تر باشیم درست نیست . رفتیم حموم و یه سرویس اونجا با هم حال کردیم . چه کیفی می داد که بدن همو لیف می زدیم و همراه با اون حال می کردیم . دسته جمعی هم عقیده بودیم که وقتی پسرا میان بهتره لخت باشیم ..  شامو هم آماده کردیم . ساعت نه و نیم شب بود که درزدند .. من خیلی هیجان زده بودم .. پسرا اومدند . یکی از یکی خوش تیپ تر و خوش بدن تر .. نمی دونستم اول کدومشونو انتخاب کنم . هر چند همه رو باید تست می کردیم .. یه لحظه به نظرم اومد پنج تا بودن .. شمردم دیدم آره پنج نفرن .. اوخ جون .. پنج تا کیر .. حتی همیشه دو تا از اونا می تونن رو یه زن باشن .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

دادشی سلام همه داستانها رو خوندم همشون عالی بودن فقط اگه امکان داره تو داستان مامان زبل همنجوری که گفتی چندتا بسیجی جون هم برای داستان جور کن تا با این چهارتا زن سکس داشته باشن

ایرانی گفت...

با سلام به داداش دلفین عزیزم! این هفته هم شب جمعه ای داستانها رو زود تر منتشر کردم تا فرصت بیشتری برای مطالعه عزیزان باشه و بتونن به کارای دیگه شون هم برسن . اطاعت میشه دلفین جان در صحنه های بعدی سعی می کنم این کارو انجام بدم و از بچه های جان برکف ضد اسرائیل که نخست وزیرش بچه همین ایران خودمونه استفاده کنم . شاد و سربلند باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر