ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا تقسیم بر سه 29

یه بند انگشت کوچیکه مو کردم تو کوس نورا جونم و تند و تند همون قدرو میکردمش تو و بیرونش می کشید م-اوه .. اوه .. اوه بابایی بابا جونم . تنم داره می لرزه .. منو برقم گرفته .. خیلی خوشم میاد . بابا اون داخل تر کوسمم خوشش میاد . دلم می خواد انگشتتو بیشتر بذاری تو کوسم . بابا خیلی می خاره . اگه اشکالی پیدا شه تو خودت درستش می کنی .. با خودم می گفتم که عجب غلطی کردم انگشت کردم توکوسش . انگاری انگشت تو لونه زنبور کرده باشم . این دخترا هم خوب چیزی به این نورا یاد داده بودند . واقعا عجب دخترای پررویی این دوره زمونه پیدا میشن .... بهش گفته بودند اگه مشکلی برات پیش بیاد دختری خودتو از دست بدی و حال کنی بابات هست که واست درست کنه . ولی نورا داشت از حال می رفت . چاره دیگه ای نداشتم که بازم لبمو بذارم رو کوسش . باپاهاش دنبال کیرم می گشت . پوزیشن ما به گونه ای بود که با کف پاش می تونست  باکیرم در تماس باشه .. کیرمو بهش نزدیک تر می کردم تا این تماس رو با فشار بیشتری انجام بده . پوست کیرم و خود کیرم از این حرکت نورا لذت زیادی می برد . اون هم اینو به خوبی فهمیده بود و حرکاتشو با نرمش خاصی شروع می کرد و بعد با یه دور کند  دوباره سرعتو کم می کرد . یه خورده آب عسلی که چسبندگی خاصی داشت رو کف پای نورا نشست . -بابا جونم خیلی خوشت میاد ؟/؟ من در حال میک زدن کوسش بودم . بازم کوس کوچولو و نقلی اونو یه سره گرفته بودم تو دهنم و  قدرت حرف زدنو ازش گرفته بودم . فقط با ناله های هوس آلودش خودشو تخلیه می کرد . کف دستمو رو کوس نورا می گردوندم . راستش منم  وسوسه شدم کیرمو تو کوس دختر کوچولوی بزرگم فرو کنم ولی بازم دلم نمیومد که ریسک کنم و اونو فدای هوسم کنم . هر چند این قدرتشو داشتم که اونو مثل اولش کنم و کسی چه می دونست چی به چیه . گرمی و داغی کوسش یه لذت خاصی به زبون و دهنم می بخشید . لذتی که به کیرم نفوذ کرده دلم می خواست اونو به یه جایی فرو کنم . دهن کوس یا کون نورا .. -بابا بابایی یه خورده تند تر .. تند تر من دارم همونجوری میشم . مثل دفعه قبل -عزیزم من می خورم هر جوری که بخوای کوستو می خورم . فقط امون بده . صبر داشته باش . این قدر جیغ و داد نکش . الان خواهرات منتظر منند که برم پیششون بخوابم -نهههههه بابایی بابای خوبم تو فقط مال منی امشب باید پیش من بخوابی . من بغلت بزنم لخت تو بغلتم .. تو هم لخت پیش من دراز می کشی . خوشت نمیاد بابا جونم ؟/؟ تو می خوای بری پیش نونا و نینا .. باید با لباس پیششون بخوابی . اونا رو که نمی تونی مثل من بمالونی . باهاشون ور بری .. طوری با ناز و هوس این حرفا رو می زد که دلم می خواست کوسشو گاز بگیرم . هوسم زیاد شده بود ولی با همه اینها در درجه اول به فکر این بودم که نورا جونمو یه جوری به ار گاسم برسونم . مثل اون دفعه داغ داغش کرده بودم و این داغی فقط با ارضا شدنش یه جوری آروم و خنکش می کرد و من دخترمو دوست داشتم . کناره های پاشو غرق بوسه کردم و همه جاشو می بوسیدم . این کار جز این که هوسشو زیاد کنه تاثیر دیگه ای نداشت و من هم همینو می خواستم که با چند تا تلنگر دیگه اونو به آخر خط نزدیک کنم . بازم موهای سرمو می کشید ولی من ول کنش نبودم . من در حال میک زدم کوسش بودم و اونم کوسشو رو دهنم حرکت می داد . -جووووون بابا بابا بخور ولم نکن . دوستت دارم بابا جونم . کوس کوچولوی ناز دخترو بخور . فقط مال بابا جونمه . هر چی بخوای بهت میدم . دیگه خواهرامو اذیتشون نکن . اونا درس دارن . کوچیکن . عقلشون نمی رسه . دیگه نخواستم باهاش بحث کنم . اصلا معلوم نبود روابط من و اون دو تا دختر به چه صورت در میاد . .یه لحظه یادم اومد که سینه های گرد و کوچولوش که در مدت کوتاهی اونم پس از دست زدن من یه رشدی داشته بیکار مونده . اونم از هوس زیاد یادش نبود ازم بخواد که اونا رو بمالم ولی من این بار کف دو تا دستمو گذاشتم رو سینه هاش و ول کنش نبودم . -نه بابا بابا .... دلم .. دلم داره در میاد .. فکر می کنم دارم می میرم . خواهش می کنم . -چه سینه هایی دخترم .. -بابا مال تو .. مال تو .. اگه گنده هم شد باید به اونا دست بزنی . بزرگ هم که بشه خیلی خوشگله .. مال من از مال نونا و نینا هم بهتره .. بازم نخواستم اونو حساس کنم و جوابشو بدم . ولی گاهی وقتا طوری به جواب دادن تحریکم می کرد که فکر می کردم اونم یه آدم بزرگه و مثلا معشوقه منه . حرصم می گرفت از این که دلش می خواست من فقط به اون توجه داشته باشم و خواهراشو تحویل نگیرم . حالا دیگه فقط به جای کشیدن موهای سرم صورتمو نوازش می کرد . خیلی آروم شده بود -بابا بابا .. من اونجوری شدم . بازم یه حالتی شدم که دلم نمی خواد فردا هم برم مدرسه . می خوام خونه تو بغل تو باشم و تو هم سر کار نری . چقدر از این کارا خوبه به آدم مزه میده .. -خب نورا جون حالا به خودت مزه داد فکر بابا جونت نیستی ؟/؟ -فوری به شکم خوابید و قمبل کرد و گفت -پدر جونی دخترتو داری چه غم داری . آب در چشمه و ما تشنه لبان می گشتیم . یار در حجله و ما گرد جهان می گشتیم . .... ادامه دارد .... نویسنده ... ایرانی 

4 نظرات:

ناشناس گفت...

ایرانی جون سلام اگه میشه یه داستان سکسی با مادرزن یا خواهرزن بنویسی خیلی خوبه اززبون کی باشه فرقی نمیکنه مرسی بعد یه داستان هم میخواستم که سکس انسان با حیوان باشه خیلی هیجان داره دستت دردنکنه

ایرانی گفت...

سلام به دوست خوب و آشنا و گلم ..حتما به نوبت این داستانها رو خواهم نوشت . البته تا دو هفته بعد از محرم که داستان جدید نداریم بعد ش یه داستانهای درخواستی درمورد آسانسور و زنای محجبه و دید زدن و یکی دو تا در خواستی دیگه هست و با این شرایط این داستان ها میشه برای اوایل سال 2013 یا اواسط دیماه 91 .. البته در مورد سکس انسان با حیوان سکس زن با حیوان رو در نظر می گیرم . هرچند من خودم خیلی می پسندم ودراولین اثرخودم گناه درمانی سکس دو تا سگ با زن را داشتم ودرداستان لوتی سایت وابر 135 هم سکس اسب و خر با انسن را داشتم ولی خیلی ها هم نمی پسندن با این حال چشم اما تک قسمتی می نویسم . دنباله دار فعلا نمیشه ممنونم از پیامت . شاد باشی ...ایرانی

hero گفت...

خسته نباشی (hero)

ایرانی گفت...

متشکرم هروی عزیز و گل و نازنین . نیمه شبت خوش ...ایرانی

 

ابزار وبمستر