ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نقاب انتقام 29

یه خورده سکوت کرده بودم . -خب چی می خواستی بگی ؟/؟ -نمی دونم . نمی دونم -نمی دونی یا نمی خوای بگی ؟/؟ -هیچی فقط می خواستم بگم خیلی شیرین زبونی -تو هم حرف بابامو می زنی .. -ولی بعضی وقتا هم خیلی عصبانی میشی . وقتی عصبی میشی هیچی جلودارت نیست . -ولی تو که خوب کنترلم کردی .. اینو که گفت خودشم ساکت شد . حس کرد که شاید یه خورده زیاده روی کرده باشه . -سهراب .. نباید از گذشته ات حرف بزنم ولی می دونم هنوزم به خونواده ات فکر می کنی . فقط می خوام یه چیزی یادت باشه و اون این که ما به دنیا نیومدیم که زندگی کنیم . -پس باید بمیریم ؟/؟ -نه به خاطر مرگ عزیزان نباید خودمونو بکشیم .. حرفاش پرمعنی بود . چقدر کنارش احساس آرامش می کردم . دلم می خواست بهش بگم دوستش دارم . هم از واکنشش می ترسیدم و هم از خودم و تصمیمم .. دلم می خواست  بهش بگم دوستش دارم تا بازم دستشو بذارم تو دستم . تا بهم آرامش بده . دلم می خواست سرشو بذاره رو سینه ام تا نوازشش کنم . بوی اونو حس کنم . بوی کسی رو که در همین مکان زندگی رو بهم بر گردونده بود . جسم منو نجات داده بود و حالا اومده بود تا درمان روح و روانم بشه . -بهشته -چیه .. چیزی می خواستی بگی ؟/؟ -هیچی می خواستم یه چیزی ازت بپرسم که پشیمون شدم -ببینم ازم می ترسی ؟/؟ همه اینا به خاطر صمیمیت زیادیه که بین من و تو وجود داره -حالا کارت به جایی رسیده که داری دستم میندازی ؟/؟ -چی بگم پسر خب حرفتو بزن . من که نمی خوام سرتو ببرم -ببینم یه بار گفتی که تا به حال با کسی دوست نبودی . یعنی دوست پسر نداشتی .. ببینم از کسی هم خوشت اومده ؟/؟ -البته منظورم تو نیستی ها ولی بیشترشون یا شایدم همه شون سر و ته یه کرباسن -منم همین طور ؟/؟ -خب اون چند وقت دیگه معلوم میشه . فعلا در حد یک تئوریه . اونو باید سها جون ثابتش کنه -وای بهشته تو کفرمو در میاری -چه عجب این دفعه رو نگفتی سها تو کفرمو در میاری .. با یه لهجه ای این حرفوزد که خیلی خوشم اومد نشون می داد که هنوزم در مورد این که من با یکی دیگه باشم حسادت می کنه . اون اگه هنوز دوستم نداشته باشه می تونه وقتی برسه که دوستم داشته باشه . -خب سهراب تو چی تو تا حالا کسی رو دوست داشتی ؟/؟ .. دلم نمیومد حتی توی دلم بهش بگم لعنت بر تو دختر .. این چه سوالی بود که از من کردی .. مقصر خودم بودم که شدم پسر خاله خب معلوم بود که اونم میشه دختر خاله .. چی باید جوابشو می دادم . از زنم می گفتم ؟/؟ از خیانتش ؟/؟ یا از یک عشق .. یه جورایی خواستم طفره برم .. -خب بهشته جون آدم در تصورات یا فانتزیهای عشقی خودش در دوران نوجوونی یا جوونی خیلی فکرا می کنه ولی به طور جدی تا حالا نه .. واسه دقایقی هردومون ساکت شده بودیم . خیلی دلم می خواست بدونم که اون داره به چی فکر می کنه تا من بتونم جمله بعدیمو بهش بگم . دیگه فکرامو کرده بودم . من باید بهش می گفتم . می گفتم که دوستش دارم . باید این ریسکو می کردم . شاید با اتکا به اون راحت تر می تونستم انتقاممو از سها بگیرم . شایدم عشق به اون پایه های انتقام منو سست می کرد . ولی حساب من و سها جدا بود . میگن وقتی که عشق بیاد کینه ها از بین میره .. عشق که بیاد دل آدم نرم میشه . از گوشه چشام یه نگاهی به صورت بهشته انداختم یه نگرانی خاصی رو توی صورتش می خوندم . اصلا به فکرم افتاد که جوابشو ندم و موضوع رو عوض کنم . ولی اون بود که سکوتو شکست -ببینم نمی خوای بگی که چه کسی تو رو متحول کرده .؟/؟ نمی خوای بگی که داری عاشق کی میشی ؟/؟ کی رو دوست داری ؟/؟ -برات فرقی هم می کنه ؟/؟ -می دونم تو عاشق دختر خاله ات هستی .. -انتظار داری چی بشنوی دختر .. -حقیقتو -فکر می کنی من حقیقتو بهت بگم ؟/؟ چی باعث میشه که انتظار داشته باشی که حقیقتو بهت بگم ؟/؟ واسه اینه که حس می کنی باید بهت اهمیت بدم ؟/؟ --سهراب این که بخوای حرف درستو به یکی بزنی در واقع برای خودت شخصیت قائل شدی . به خودت اهمیت دادی . برای خودت ارزش قائل شدی . من خودم حس می کنم که تو حالا به طور جدی به چه کسی علاقه داری . اونم دختر خاله اته .. اونی که همش اسمشو می بری .. -بهشته تو همیشه این جور پیش داوری می کنی ؟/؟ کسی که دوست داره حرف راستو بشنوه یا حداقل طرف صحبتش صادق باشه نباید این جور خودش یه تصوراتی بکنه . من که هنوز چیزی بهت نگفتم . می دونی من کی رو دوست دارم ؟/؟ -من که جز اون اسم که همیشه بر زبون میاری نام دیگه ای رو نمی دونم که تو زندگیت باشه .. -بهشته اون کسی رو که من دوستش دارم تو خیلی خوب می شناسیش . طوری می شناسی که من اونو تا به اون حد نمی شناسم .. بهشته توی این عالم نبود . طوری نگرانی تو چهره اش موج می زد که با یه لبخند تلخی گفت پس این جوری که تو میگی این منم که باید عاشقش بشم . -آره تو هم خیلی دوستش داری .. بهشته چشاشو بست . به مغزش فشار آورد . -سهراب خیلی اذیتم می کنی . دل تو دلم نیست . اون کیه که من می شناسمش ولی نمی دونم کیه تو چشاش نگاه کرده گفتم بهشته اونی که زندگی منو زیر و روکرده منو به آینده امیدوار کرده اونی که شب و روز بهش فکر می کنم و هر وقت دلم می گیره منو از حال وهوای غم بیرون میاره تویی تویی تو.. تو.. تو.. این تویی که من دوستش دارم .. دوستت دارم .. دوستت دارم .. واسه لحظاتی بر و بر نگام کرد -سهراب داری منو دست میندازی ؟/؟ تو .. عاشق من ؟/؟ -چیه حق ندارم عاشق بهترین دختر دنیا بشم ؟/؟ بهترین دختری که اونو زیبا ترین دختر دنیا می دونم ؟/؟ مهربون ترینشون ؟/؟ اگه گناهه بگو گناهه .. نفهمیدم خوشحاله یا ناراحت ولی عجیب غافلگیر شده بود .. باورم نمیشه سهراب .. باورم نمیشه .. طوری از جاش بلند شد و به سرعت ازم دور شد که باید به دنبالش می دویدم .. -بهشته مگه من حرف بدی بهت زدم ؟/؟ وایسا .. وایسا .. اگه دوستم نداری خب بگو نداری .. وایسا . رفته بود توی جمعیت و چند نفر هم بهم تنه زدند و گمش کردم .. بهشته هم رفته تنهام گذاشته بود ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی  

7 نظرات:

ایرانی گفت...

آره داداش دوست داشتنی خسته نباشی از اون جایی که من خودم یکی از طرفداران پر و پا قرص علی آقا کریمی نازنین بوده و یک پرسپولیسی خالص و اصیل هم هستم و اونم قهرمان ملی ماست و تا جایی که در توانش باشه صدای حق رو به گوش ملت می رسونه در صورت امکان این پیام منو در سایت لوتی منتشر کن. ممنونم ........
همیشه از خود می پرسیدم آیا بازیکنی هم خواهد آمد که چون علی پروین و سلطان پله قدرتمند و محبوب باشد ؟/؟ امروز علی کریمی و لئونل مسی را این چنین می بینم . علی کریمی جادوگر فوتبال ایران .. مردی که چون علی دایی تسلیم زور نمی گردد مردی که اگر همچون عادل فردوسی پور, محبوبیتش نبود , برندگی کلامش تا کنون اورا از صفحه روز گار محو نموده بود . من هم به نوبه خود تولد این عزیز را به همه هموطنان و حق طلبان و آنانی که قهرمانی را همراه با پهلوانی و فریاد عدالت خواهی می بینند تبریک و تهنیت عرض نموده در نهایت از پرنسس عزیز مدیریت محترم وشایسته سایت لوتی بی نهایت سپاسگزارم که با یاد آوری این قهرمان ملی نشان داده که صدای حق طلبی و حق طلب , جاودانه می ماند و آن که به نیکی از نیکان یاد می کند همیشه در دلهای نیک جای خواهد داشت .به امیدآینده ای روشن و گریز ابر های تیره و تار از فراز آسمان میهن وطلوع سپیده آزادی ..به امید آن روز ...ایرانی

m گفت...

با درود به ایرانی ( قلم طلا ) نازنینم :
من هم یک پرسپولیسی هستم و طرفدار غیرت و مردونگی بازیکنانی چون مجتبی محرمی ، فرشاد پیوس ، علی دایی ، علی کریمی و . . .
باری این هم بهانه ای شد هم برای تبریک زاد روز مردی بزرگ و عرض ارادتی هم به مردی به نام ایرانی و نازنینی به نام امیر سکسی دوست داشتنی .
برقرار باد پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان
با عشق : آره داداش aredadash

محمدرضا گفت...

ای جان..منم پرسپلیسیم..ایول به داداش ایرانی..زنده باد کریمی و پرسپولیس...داستان خیلی حساس شده..منتظریم.خسته نباشی

ایرانی گفت...

آره داداش عزیز و پرتلاش خسته نباشی . ممنونم از این که سریع تر از اون چه که فکرشو می کردم پیام تبریک منو منتشرکردی . امیدوارم که بستری فراهم شه تا ملت آزاده ایران در فضایی دور از شیاطین سیاه و سفید یکدل و یک صدا برای آبادی و آبادانی ایران عزیز بکوشند . به یاری حق و آن کاوه پرسپولیسی درفش کاویان دردست و مهر وطن دردل ..آن به نامردی و نامردمی رانده شده از وطن اما با گذشت و مهربان واستوار ...آره داداش هم اندیش ! شاد و خرم باشی ....ایرانی

ایرانی گفت...

درود به محمد رضای گل و عزیز و پرسپولیسی و دوست داشتنی .. بعضی بازیکنان هستند که اگر در محیطی ورزشی تر تعلیم می دیدند شاید امروز در سطح جهان هم مطرح و ستاره می بودند و بی شک علی کریمی هم یکی از آنان است . ...بهشته داستان ما تا چند قسمتی پیداش نمیشه ..اگه بیاد میشه دو هفته بعد از محرم ..شاید به خاطر این که یه خورده به یه بهانه ای چاشنی سکس رو قاطی داستان کنم . از اول محرم که فکر کنم یک هفته دیگه باشه به مدت حداقل دو هفته داستان نمیذارم . این وبلاگ احتمالا دست کم دو هفته تعطیله . موفق باشی ...ایرانی

محمدرضا گفت...

خوبه..بهتره که تعطیل باشه تو محرم

ایرانی گفت...

سلام به داداش محمد رضای گل ! چند روز بعد از عاشورا وضع عادی میشه ..البته از نظر من و در حقیقت چیزی که بده همیشه بده و خوب هم خوبه ولی به خاطر احترام به شعائر مذهبی و ..بهتر است رعایت شود . هرچند این ایراد وارد است که اگر برای سالار شهیدان احترام قائلیم چرا راهش را و مرامش را ارج نمی نهیم ؟با درود بر تو ...ایرانی

 

ابزار وبمستر