ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نقاب انتقام 30

بهشته بهشتی من رفت و منو با دنیای امید و آرزوهام تنها گذاشت . آرزوهایی همراه با استرسی شدید . آیا اونو واسه همیشه از دست دادم ؟/؟ خیلی زود بهش گفتم که دوستش دارم ؟/؟ چیکار می کردم . موضوع خود به خود پیش کشیده شده بود . نمی تونستم بهش دروغ بگم . تازه خود منم عجله کرده بودم . شاید نمی خواستم اونو از دست بدم . شاید فکر می کردم یکی دیگه هم پیدا شه که عاشق خوبیها و مهربونیهاش شه .. در وضعیتی گیر کرده بودم که نمی تونستم به این فکر کنم که آیا کار من و اظهار علاقه ام به اون اشتباه و عجولانه بوده یا نه ؟/؟ دلم می خواست بهشته رو در کنارم می داشتم و بهش می گفتم که من خطا نکردم . عاشق شدن گناه نیست . اون دیگه باهام نمیاد بریم بیرون ؟/؟ منو تنهام گذاشته ؟/؟ لعنت بر تو سهراب . چرا فراریش دادی ؟/؟ چرا .. چرا من هر کی رو که دوستش دارم باید از دستش بدم . دلم می خواست براش زنگ بزنم ولی حس می کردم اگه حالا این کارو انجام بدم جوابمو نده . چون اگه می خواست باهام حرف بزنه دیگه از دستم فرار نمی کرد . دستامو گذاشتم جلو صورتم . تمام درد و رنج های زندگیمو از یاد برده بودم و فقط به اون فکر می کردم . اونی که خودشو واسه من به خطر انداخته بود . جونمو نجات داده بود . با سادگی و صداقت خودش منو به زندگی امید وار کرده بود . من دیگه چه آزمایشی داشتم که بکنم ؟/؟ وقتی که من ساده تر رو دوست داره و دوست داره که ساده تر زندگی کنه .. من باید بهش چی بگم ؟/؟ اصلا چه حقی دارم در موردش قضاوت بدی داشته باشم ؟/؟در همین افکار بودم که قسمت پایین یه مانتوی زنونه رو روبروم دیدم .. یه لحظه اون قدر شاد شدم که انگاری دنیا رو بهم داده باشن . حس کردم عشق من بر گشته . دلش برام سوخته .. اگه ناراحت میشه دیگه بهش نمیگم دوستش دارم . همون که پیشم باشه باهام بیرون بیاد به درددلام گوش بده و مونس تنهایی ام شه واسم کافیه .. ولی اشتباه می کردم . نه عطر و بوی بهشته رو داشت و نه مانتوی اونو .. پس چرا این جوری جلوی من علم شده . سرمو بالا گرفتم .. این دیگه کی بود . یه دختری تقریبا هیکلی با یه حالت ورزشکاری .. بدک نبود ولی یه ابروهای نیمه کلفتی داشت که بهش نمیومد درعوض صورتش با همه حالت خشن داشتنش جذابیت خاصی داشت و بینی قلمی اونم اگه درشت تر بود بیشتر به این صورت میومد . چشاش یه جوری بود که انگاری دوست داره من همین الان بیفتم روش و باهاش سکس کنم . شایدم اشتباه می کردم ولی یه آدم یا زن درست و حسابی که این جوری جلو آدم سبز نمیشه . -ببخشید خانوم امری داشتین ؟/؟-من اسمم سیمینه .. حالا خانومشم نگفتی نگو -ببخشید من که اسمتونو نپرسیدم -حالا نمی خواد این قدر رسمی باشی .. . ببینم دختره قالت گذاشت رفت ؟/؟ اینا همین جورین . نباید به این جور آدما اعتماد کرد . در عوض من آدمی نیستم که بخوام به کسی یا به مردی نارو بزنم . دستی که به یه مرد میدم دست مردونگیه . دستشو به طرف من دراز کرد و من بر و بر نگاش می کردم . این یا باید از اون جنده هایی باشه که خیلی وقته کاسبی نکرده یا از اون قاطی کرده هایی که معلوم نیست چی داره میگه . ترس برم داشته بود . من هنوز جابخیه شکمم خارش می کرد . -بیا بریم بگردیم .. من ماشین دارم .. -من خودم ماشین دارم ممنونم .. -خیلی تعارف می کنی سهراب خان . اگه باهام نیای ضرر می کنی .. لعنتی این از کجا اسم منو می دونست . من که این روزا خیلی تلاش می کنم که هویت من مخفی بمونه . داشتم به این فکر می کردم که تا چه حد از وضعیت زندگی من با خبره و آیا از شجره نامه من چیزی می دونه یا نه که حرفای بعدیش منو از این سردرگمی در آورد -می بینم که بیکاری و فقط به حال خودت داری می گردی .. خیلی بده مرد کار و کاسبی نداشته باشه .. پس حتما اون نمی دونه من کی هستم .. این هرکی باشه باید همراش افراد دیگه ای هم باشن . بهتره تا دم در یا جایی که جمعیت زیادی رو دور و برمون دیدم باهاش برم و بعد بزنم به چاک . نمی دونم چرا از در پشتی و قسمتهای خیلی خلوت منو می برد .. مثل این که از اون جنده های حرفه ایه .. -ببخشید خانوم اگه پول می خواین و مشکل خاصی دارین در خد متم .. یه لحظه با خودم گفتم سهراب دیوونه  اینجا که دیگه نیازی نبود مبادی آداب رفتار کنی .. بزن به چاک حس کردم همون چند تا مردی که دور و بر ما می پلکن بد جوری مراقب ما هستند .. -بامن میای سهراب .. فکر فرار هم به سرت نمی زنه .. خیلی دلت می خواد سها بفهمه که تو و اون دختره با هم خلوت کرده بودین ؟/؟ اگه بفهمه تو با اون بودی پوست از سرش می کنه . منتظر یه اشاره منه . منم بدم نمیاد که شر اونو کم کنم . فقط اسمومشخصاتشو نمی دونم ولی می دونم از کدوم در میاد و از کدوم در میره . با سه سوت که نه همون با یه سوت کافیه که اونو از رنج دنیا خلاص کنیم تا واسه همیشه از دستت  در بره .. سهراب جون مگه نشنیدی خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد , خواهان کسی باش که خواهان تو باشد ...؟/؟ پس با من بیا که با هم خیلی کارا داریم .. ببینم اسم اون دختره چیه ؟/؟ خیلی دوستش داری ؟/؟ دلت که نمیخواد بلایی سرش بیاد ؟/؟ بالاخره فدایی ات سیمین یا عاشق سینه چاکت سها یه کدوممون ترتیبشو میدیم -خفه شو عوضی اگه یه تار مو از سرش کم شه با دستای خودم خفه ات می کنم -اولندش که فعلا قالت گذاشته آدمت حساب نکرده و رفته .. دومندش که تو چنگ من اسیری . .. .سومندش توکه نمی خوای اون بمیره چون یه جوری بهش نگاه می کردی که من هوس کردم کاش جای اون بودم .... ادامه دارد ... نویسنده ...ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر