ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 66

کجا رو نگاه می کنی کریم . مرد که این قدر چش چرون نمیشه اگه یکی بیاد این جوری زنتو دید بزنه تو ناراحت نمیشی ؟/؟ دیگه یواش یواش داشت روش باز می شد . چون بهم گفت گفت حاضرم یکی دیگه زن منو دید بزنه منم تو رو دید بزنم . تازه تو که شوهر نداری .. نمی دونم اینو من بهش گفته بودم یا از یه جایی فهمیده بود که من شوهر ندارم . کف پت و پهن دو تا دستاشو دور رون پای چپم حلقه کرده و در انتهای پا چسبیده به کوس ماساژم می داد طوری که نوک بعضی از انگشتاش در تماس با کوسم قرار می گرفت . طوری هم تند و با سرعت این کارو انجام می داد که خیلی خوشم میومد و با لذت زیادی صدای هوسمو در آورده بود . -نازیلا جون اگه بالاتر هم درد می کنه بهم بگو اونجا رو هم بمالم . من خیلی خوب می تونم همه جاتو بمالم. درد بالاتر نرسیده .. حس کردم که دیگه باید ناز کردن رو بذارم کنار و طعم شیرین کوس دادن رو در دیار غربت هم بچشم .. -کریم اگه خوشت میاد بالاتر و هر جارو که خودت تشخیص میدی بمالش .. . کوسم ورم خاصی پیدا کرده بود که از چشمون تیز بین کریم دور نمونده بود . دستاشو گذاشته بود روی اون یه کف دستشو آورده بود پایین تر و با یه دست دیگه کوسمو به قبضه خودش در آورده بود و با یه چرخش دورانی کف دست و انگشتاشو تا یه قسمتی می فرستاد داخل کوسمو و در هر دوری که می زد یه قسمت از دستش تو کوسم بود . یواش یواش خودشو بهم نزدیک کرد . حالا از این که تا این حد بهم نزدیک شده بدم نمیومد . تازه به حموم رفته و تازه بود . دلم می خواست شلوارشو بکشه پایین و کیر کبودشو فرو کنه تو دهنم تا واسش ساک بزنم و بعدش با یه هوس شدید برم زیر کوسش تا هر بلایی که دوست داره سر کوسم بیاره . وقتی لباشو رو لبام قرار داد قبل از این که اون شروع کنه من لبمو رو لباش حرکت می دادم . نه اون دوست داشت از جاش حرکت کنه نه من . دستشو گذاشت تو بلوزم و و با سینه هام ور رفت . خیلی آروم لختم کرد و طوری سست و بی حسم کرده بود که اصلا نفهمیدم کی لخت شد . -نهههههه کریم .. .. آهههههه کوسسسسم .. کوسسسسسسم .. کیییییرررررت کجاسسسسس ببینمش .. یه خورده خودمو پایین تر کشیدم دستمو به کیر بادمجونی کلفتش رسوندم تا اون چیزی رو که می خواد بره توی کوسم یه ارزیابی کرده حالی برده باشم . داغ و کلفت و پر هیجان .. . -کریم یه حرکتی به خودش داد . داشت تلاش می کرد تا کوسمو بلیسه و منو سر حالم کنه . چقدر هوس ساک زدن داشتم . ازش خواستم به همین صورت دراز کش یه مدل تقریبا 69 خوابیده یا هرچی دیگه که اسمشه درست کنیم و اون سرشو بذاره رو کوسم و منم کیرشو بذارم تو دهنم و هم زمان مشغول شیم . البته یه زن اگه کوسش از روبرو خورده شه بیشتر حال می کنه ولی این جوری می تونستم در آن واحد دو تا لذتو با هم داشته باشم . دهنمو تا جایی که جا داشت بازش کردم تا از کیرش یه پذیرایی درست و حسابی بکنم . لبه های کوسمو به دو طرف باز می کرد و دهنشو که از کوسم گنده تر بود گذاشته بود روش و دور و بر کوس و چوچوله ها و داخلشو با یه لیس زدن و میک زدن جانانه خیس خیس کرده بود . اون جوری که اون کوسمو می خورد منم فقط دهنم به کیرش بند بود و با لذت بیشتری واسش ساک می زدم . حیلی به خودش فشار می آورد تا همون اول راه تو دهنم خیس نکنه . با این حال یه خورده از اون آبای چسبنده هوسش رو تو دهنم حس می کردم . دستامو گذاشته بودم دور بیضه هاش و گاهی اونو می بردم بالاتر . چقدر خوشش میومد با کونش بازی می کردم و انگشت تو کونش می کردم . سرعت خوردن کوسمو زیاد ترش می کرد وقتی بیشتر بهش حال می دادم . حتی یه انگشتشو هم می کرد توی کوس و مثل یه کیر در حال گاییدن عمل می کرد . هردو تامون تا مرز بی نهایت حال می کردیم و دوست داشتیم به سر حد کیف برسیم و تغییر حالت بدیم . اون اصلا خیالش نبود که ممکنه زنش برسه و راجع به اون سه تفنگدار هم که خیالش نبود . چند دقیقه بعد خودش بلند شد و من بی حس شده کیر طلب رو بغلم کرد و برد طرف اتاق خواب و انداخت رو همون تخت کلاسیک که  حالا از هر چی تخت شاهی بود واسم شاهانه تر نشون می داد و می تونستم در اوج هوس و لذت روش حال کنم . منتظر بودم اون کیر کت و کلفت و بادمجونی خودشو فرو کنه تو کوسم ولی این بار از روبرو دهنشو انداخت رو کوس و منم یه جوری بی حال و از خود بی خود شده بودم که پاهامو انداختم دور گردنش .. می خواستم با آخرین زورم فشارش بدم ولی سست و بی جان از هوس از حال رفته بودم . تا خواستم فریاد بزنم که دیگه بسه حالا کیرتو بکن تو کوسم دیدم کریم رو من سواره و با چشاش زل زده تو چشام . مثل این که فهمیده بود من کیر می خوام . منم از نگاش خونده بودم که اونم واسه کوس من بی طاقت شده و تا ثانیه هایی دیگه کیر چاق و چله شو تو کوس نقلی خودم که این روزا تپل تر شده بود و حالا هم در اثر هوس ورم کرده بود خواهم دید .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

7 نظرات:

دلفین گفت...

داداشم دااستانهات یکی از یکی عالی تر فقط منو ببخش که نظراتمو تویه بخش میدم اخه صبح زود باید برم سر کار بخاطر همین همه رو میخونم بد دریه بخش نظرمو می نویسم

ایرانی گفت...

داداش دلفین واقعا محبت می کنی که با این همه مشکلات بازم بهم سر می زتی . خسته نباشی و ممنونم از لطفت ...ایرانی

ایرانی گفت...


آره داداش گرامی خسته نباشی . روز و روزگارت خوش .. قسمت 42از داستان مادر فداکار رو فکر کنم جا گذاشتی چون بقیه داستانهای روز همه منتشر شده اند . با درود بیکران بر تو و آرزوی سلامتی برای تو و عزیزانت خدا نگه دار ...ایرانی

ناشناس گفت...

سلام عاقبت تلخی در انتظار هوس بازان هست و مطمئن باشید جز بدبختی راه دیگه ای نمیری خدا انشالا تاوان این گاناهان را ازتون میگیره تا دیر نشده توبه کنید وبرگردید خدا میبخشه اما اگه توبه نکنید زندگی حیوانی مبارکتان باشه

ایرانی گفت...

کاملا با شما هم عقیده ام دوست خوب من ! به خاطر امر به معروف و نهی از منکرتان که پیام حسین شهید و دین اسلام بوده سپاسگزارم . البته خود شما هم باید توبه کنید که وارد سایت ما شده اید . هرچند توجیه تان ممکن است این باشد که جهت ارشاد آمده اید . راستی به یزید و یزدیان زمان هم امر به معروف و نهی از منکر می کنید که به اسم دین ریشه دین را از بیخ وبن برکنده اند تا شما فقط به شاخ وبرگ پوسیده آن توجه کنید . شاید یک روسپی شرافتمند این زمانه جایگاهش در بهشت باشد تا آن محجبه و مومن بی حیثیتی که از شیطان روسپی پرور حمایت می کند وسرش را همچون کبک در برف فرو می برد . دوست خوب ما امیدوارم که خداوند ما را ببخشاید و گناهانمان را بیامرزد . هدف ما هوسبازی نیست . تقوی پیشه کنید و چون یوسف غالب بر نفس خود باشید . به امید روز هایی خوش و خوش تر برای شما ...ایرانی

ایرانی گفت...


با سلام خدمت آره داداش گرامی :بسیاری از خوانندگان سایت لوتی با عنایت به نوشته ها و آثار بنده شرمنده ام نموده که شاید به علت کثرت فعالیت و گاهی هم نداشتن حضور ذهن به اسامی بعضی از آنها اشاره نکرده باشم اما محبت تک تک آنها را به خاطر داشته ودر حال حاضر تا آنجایی که به یاد دارم ساتر عزیز در داستان به دادم برس شیطان پیامی گذاشته ..ساتر جان ! من هم آرزویی چون شما دارم .سیاوش بد و در واقع خوب و گلم ممنونم از زحمت و لطفت و اشاره ای که در خصوص داستانهای هرکی به هرکی و مادر فداکار در ذیل داستان مادر فداکار داشته ای و همچنین از سون بوی واتری تاپار دوست داشتنی ام به خاطر عنایتی که در داستان تولدی دوباره داشته سپاسگزارم که باید گفت من همیشه دو قسمت از این داستان را آماده و به عنوان ذخیره داشته که هفته ای یک بار منتشر می گردد . قصد دارم بعد از پایان این داستان که احتمالا چند قسمت از اواخر آن سکس کمتری خواهد داشت داستان شیدای شی میل را که فعلا به عنوان تک قسمتی منتشرش کرده ام ادامه دهم که تا حدودی در همین مایه ها باشد . .. دوستان نازنینی چون شیلا بلا و سپید من و گلی گل هم در داستان مامان تقسیم بر سه پیامهای محبت آمیزی داده اند که از تک تکشان تشکر می کنم . گلی گل گل وعزیز! حتما همین پیشنهادی را که داده ای به مرحله عمل در خواهم آورد و چنین قصدی هم داشته ام واگر تاکنون به سمتی که شما فرموده اید نرفته ام علتش این بوده که نمی خواستم داستان به این زودیها به پایان برسد واز چند قسمت دیگر حتما به پسر دوم و در موقعیتهای مناسب دیگر به پسر سوم خواهم پرداخت والبته اولی را هم فراموش نخواهم کرد . در هر حال سوژه روند خاصی دارد که باید طی شود وسر انجام از آره داداش عزیزم که خستگی ناپذیرانه عهده دار همه اینها گردیده نهایت تشکر را داشته برای همه شما نازنینان که وقت گرانبهایتان را به مطالعه نوشته هایم اختصاص می دهید آرزوی شادی و تندرستی می نمایم . پاینده باشید ...ایرانی

ایرانی گفت...


با سلام خدمت آره داداش گرامی :بسیاری از خوانندگان سایت لوتی با عنایت به نوشته ها و آثار بنده شرمنده ام نموده که شاید به علت کثرت فعالیت و گاهی هم نداشتن حضور ذهن به اسامی بعضی از آنها اشاره نکرده باشم اما محبت تک تک آنها را به خاطر داشته ودر حال حاضر تا آنجایی که به یاد دارم ساتر عزیز در داستان به دادم برس شیطان پیامی گذاشته ..ساتر جان ! من هم آرزویی چون شما دارم .سیاوش بد و در واقع خوب و گلم ممنونم از زحمت و لطفت و اشاره ای که در خصوص داستانهای هرکی به هرکی و مادر فداکار در ذیل داستان مادر فداکار داشته ای و همچنین از سون بوی واتری تاپار دوست داشتنی ام به خاطر عنایتی که در داستان تولدی دوباره داشته سپاسگزارم که باید گفت من همیشه دو قسمت از این داستان را آماده و به عنوان ذخیره داشته که هفته ای یک بار منتشر می گردد . قصد دارم بعد از پایان این داستان که احتمالا چند قسمت از اواخر آن سکس کمتری خواهد داشت داستان شیدای شی میل را که فعلا به عنوان تک قسمتی منتشرش کرده ام ادامه دهم که تا حدودی در همین مایه ها باشد . .. دوستان نازنینی چون شیلا بلا و سپید من و گلی گل هم در داستان مامان تقسیم بر سه پیامهای محبت آمیزی داده اند که از تک تکشان تشکر می کنم . گلی گل گل وعزیز! حتما همین پیشنهادی را که داده ای به مرحله عمل در خواهم آورد و چنین قصدی هم داشته ام واگر تاکنون به سمتی که شما فرموده اید نرفته ام علتش این بوده که نمی خواستم داستان به این زودیها به پایان برسد واز چند قسمت دیگر حتما به پسر دوم و در موقعیتهای مناسب دیگر به پسر سوم خواهم پرداخت والبته اولی را هم فراموش نخواهم کرد . در هر حال سوژه روند خاصی دارد که باید طی شود وسر انجام از آره داداش عزیزم که خستگی ناپذیرانه عهده دار همه اینها گردیده نهایت تشکر را داشته برای همه شما نازنینان که وقت گرانبهایتان را به مطالعه نوشته هایم اختصاص می دهید آرزوی شادی و تندرستی می نمایم . پاینده باشید ...ایرانی

 

ابزار وبمستر