ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بارش غم

دلم می  خواهد که ببارم .. به اندازه تمام ابر های آسمان .. به اندازه اندوه تمام قلبهای شکسته .. دلم می خواهد که ببارم آن چنان که در اشکهای خود بمیرم .. دلم می خواهد که ببارم آن چنان  که قبل از مرگم فقط اشکهایم را ببینم تا تو را با دیگری نبینم . دلم می خواهد وقتی که کبوتر جان من بر بام آسمان می نشیند  لحظه پروازم را ببینی که نام تو را بر لب داشته ام و با اندیشه تو به آسمان سکوت پناه برده ام . آخر چرا وقتی بیش از هر زمان دیگری به تو نیاز داشته ام تنهایم گذاشته ای ؟/؟ کاش اشکهای  سوزان من سنگ قلبت را می سوزانید و تو با نگاه مهربان خود بار دیگر  آغوش گرمت را برای من می گشودی . کاش بار دیگر با نوای گرم خود با کلام عاشقانه خود ملودی عشق و احساس را برای من می نواختی . دلم می خواهد که ببارم .  چه درد ناک است وقتی که سرت را بر زمین می گذاری تا عزیزت از بدن جدایش سازد و خود زندگی دوباره ای بیابد اما دریغ از جرعه ای محبت تا تشنه از این جهان نروی .. خداوندا ! از این همه درد و اندوه به تو پناه می برم  تا غبار عشق زمینی را در آسمان زلال عشق تو محو شده ببینم .. بار خدایا نجاتم بده .. کمکم کن تا فراموشش کنم . بی او نخواهم .. بی  او نتوانم .. خداوندا به تو پناه می برم از شر آرزوهای بیکران خود که می دانم اگر یاری تو رحمت تو شامل حال من گردد مرا غرق در بی نهایت ها خواهی ساخت . دلم می خواهد که ببارم دلم می خواهد که بنالم ولی محبوبه من حتی از نالیدن من هم آزرده می گردد .. خدایا این چه دردیست که حتی نمی توان گریست  و نباید گریست . خداوندا این چه روز گاریست که حرمت دوستت دارم ها را نگاه نمی دارند . این کلام مقدس را در زیر پای خود در اندیشه و قلب خود له می کنند غافل از آن که کلام مقدس دوستت دارم  فانی نیست . می خواهی که اشک نریزم اما با اشک چشمان و قلبم غبار غم را از چهره این کلام مقدس خواهم شست و حتی اگر نخواهی باز هم فریاد خواهم زد که دوستت می دارم . و من در پناه خداوند عشق آفرین آن چنان نیرویی خواهم یافت که به اندازه تمام ابر های آسمان بگریم . به اندازه اندوه تمام قلبهای شکسته . وامروز در سایه خورشید خوشی هایت ابر های باران زای چشمان دلم را نخواهی دید اما روز گاری خواهد رسید که گرمای خورشید , جان و دلت را تشنه  باران عشق و محبت خواهد نمود . آن روز که دست نامردمیها قلب  تو را بیازارد باران احساس من همچنان جاریست شاید غرور ت به تو این اجازه را ندهد که غرق عشق من گردی . غرق عشق آن که غرق غمهایش نموده ای واو همچنان می گوید که با شادی تو شاد است . اورا کشته ای اما همچنان عاشقانه فریاد می زند که با نفسهای تو نفس می گیرد که اگر جان دوباره ای به او بدهند بازهم به دستان تو خواهد سپرد تا آن را باز ستانی . .. خداوندا به تو پناه می برم شاید که به اندازه ابر های آسمان بگریم تا پاک و مطهر در آسمان زلال وبیکران دست از آرزوهای بیکران خود بردارم ..... پایان .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر