ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

معراج عشق 11

رسیدم به نقش رستم . قبلا هم اومده بودم و عکسای زیادی هم از اینجا دارم . یادم رفته بود از رو شیراز که رد می شدم یه سری هم به حافظ و سعدی بزنم . نمی دونم چرا عجله کرده بودم . شاید از این ترسیده بودم که زمین بخورم و گیر یکی از دخترای بی وفای شیرازی بیفتم .. شوخی کردم دخترای شیرازی ! بهتون بر نخوره .. بی وفا و با وفا در همه جای دنیای بزرگ وجود داره . من که اصلا واسه این چیزا نیومدم گشت و گذار . یکی از تغییراتی رو که در گذر ایام میشه دید تغییر جای شهر ها و مناطقیه که در دید قرار داشته و از نظر اجتماعی و اقتصادی و محل گذر خیلی با اهمیت به حساب میوندند . مثلا همین نقش رستم در روستای حاجی آباد و تخت جمشید خودمون  یه رونق خاصی به محیط اطرافشون بخشیده بودند اما اون محیط و اطرافش اون رونقی رو که باید نداره و اگرم رونقی بهش دادن به خاطر همین آثار تاریخیه . اون موقع در دل این کوهها  کندن قبر و نقش و نگار های روی سنگها خیلی هم وقت می گرفته . راستی این بزرگان حالا چیکار می کنند . روحشون در حال پرواز در کدوم نقطه از این دنیای پهناوره . شاید همین حالا با من در پرواز باشه . اینو وقتی می فهمم که خودمم برم به برزخ . آتشکده زرتشت هم همون حالتو داشت . انگاری که این ساختمونو پنجاه شصت سال پیش ساخته باشن . ما از گذشته ها واسه خودمون یه بت ساختیم . دنیایی که انگار مربوط به یک کره دیگه هست . شاید ما هم زمانی برای آیندگان یک بت بشیم . چقدر دلم می خواست الان بر می گشتم به تاریخ و اون روز گار .. آدمای اون موقع رو می دیدم .. آدما آخ آدمای روز گار .. چی می مونه از شماها یاد گار ..این قبر ها بیشتر شبیه به یک دخمه تاریک و ترسناک بود . می دونم که زنده های اون روز از امروز هیچ تصوری نداشتند . حالا این خاطره ها و یاد گار در یک روستای دور افتاده ای در دل این آب و خاک وجود داشت که شاید کمتر کسی اسمشو شنیده باشه .. خدایا شکرت فقط تو می دونی که در این سالها چی بر این سر زمین گذشته .. کی ها اومدن و کی ها رفتن . فقط تو می دونی که بر دلهای اونا چی گذشته و بر دلهای ما چی می گذره . اونا هم به نوعی ستایشت می کردند . تو فقط خدای اسلام و یهود و مسیح نبودی تو خدای همه جهانیان بودی . بیسوادان می پندارند که که تقصیر کوروش و داریوش است که مسلمان نشده اند . ابلهان نمی دانند که اسلام دراواخر ساسانیان ظهور کرد . خداوندا همه جا خانه توست و من پناه می برم به تو تا به من و دل نیاز مند عشقم آرامش و عشق ببخشی . با یاد توست که دلها آرام می گیرد و بایاد توست که حسرتها از بین می رود . بایاد توست که بر سر نیاز می کوبم تا به بی نیازی برسم . بایاد توست که کینه ها را از قلب خود می شویم . ما به آنان که رفته اند خواهیم پیوست و به آنان که می آیند این بشارت را می دهیم که به ما خواهند پیوست . به آسمون بالا سرم که نگاه کردم دیدم با آسمون بقیه جاهایی که رفته بودم فرقی نداره .ای زمینی ها مغرور نشین که آخر و عاقبتتون همین چند متر جاست . حالا خداجونم نمی تونی یه وکالتی کاری چیزی به دست ما بدی که حالا حالا ها تو این دنیا بمونیم ؟/؟ بعد یه خورده که فکر کردم متوجه شدم که باید شاهد مرگ خیلی از عزیزانم باشم . یعنی می تونم تحمل کنم ؟/؟ تازه عمر با عزت باید داشته باشم باداریوش و خشایار و...خداحافظی کردم . دوست داشتم یه سری هم به مشهد می زدم ولی اون دیگه خودش حال و هوای جدا گانه ای داره و من هر وقت دوست داشته باشم از اونجا هم یه پروازی دارم . نمی دونستم این بزرگیها رو چطور به تصویر بکشم دلم می خواست از اونجا برم به زیباترین و دل انگیزترین و تحت تاثیر قرار دهنده ترین منطقه ایران که تا به حال دیدم . جایی از مازندران که کوه و جنگل و جلگه و دریا در یک فضا و ومحدوده خاصی در کنار هم قرار می گیرند . بستر سبز طبیعت .. کوههای کوتاه و بلند .. کوههای خشک و کوههای جنگلی .. دریای زیبا ی شمال .. واسه این که این زیباییها رو یه سره زیر پام می داشتم باید تا ارتفاع زیادی بالا می رفتم . ولی نمی شد همه چی ریز می شد . فیروز کوه زیبا و استوار رو رد کردم و به گدوگ رسیدم . هوای سرد و چشمه سرد و یخی و تونلی که طولانی ترین تونل خط آهن ایران بود و زمان رضاه شاه کبیر ساخته شده بود . من نمی دونم واسه چی این  یاد گاری ها رو خراب نمی کنن . . یه فتوا صادر کنند که سر این تونلها بر داشته شه و مسافرای قطار بتونن هوای روشنو ببینند . و اما رسیدم به پل زیبا و تاریخی ورسک . بالا بالا بالاتر .. خدایا تو را سپاس .. این چه مصلحتی بود که این اصلاحات به دست یک شیخ انجام نگرفت خدا جون .. اگه این لاستیک ها رو پنجاه سال جلوترش آتیش می زدند این پلو هم نداشتیم . . از اون بالا چقدر ریز به نظر می رسید ولی همان ابهت را داشت . دقیقا نمی دونم چه سالی ولی اواخر قرن بیستم هنوز برروی این ریلها و خط آهن ها می خوندم که نوشته 1935کروپ ..یعنی این تیکه آهنها 60 سال پیش تا حالا بوده و با قدرت و استحکام اونجا نصب شده .. البته کروپ یک کارخانه عظیم فولاد سازی آلمان بود و الان هم فکر کنم باشه که یه زمانی شاه فقید یک چهارم سهامشو خریده بود . دره های وسیع خاک های رس و رس مانند .. تونلهای ناقص و نیمه کاره ای که بعد ها جا و مسیرشون عوض شده بود .. این مناطق خودش یه تاریخ دیگه ای داشت تاریخ صد ساله اخیر ایران .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر