ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانوما ساکت 18

هوتن جون .. هوتن .. خیلی کلفته مال تو چطور می خوای تو این سوراخ به این ریزی فرو کنی -مینا خوشگله من هر کاری یه حکمتی داره . یه راهی داره . یه دستی به کوسش زدم و گفتم ببین درسته که الان تازگیها مد شده که خانوما سزارین می کنن تا اینجا گشاد نشه ولی بچه به اون گندگی از این ور در میاد حالا یه سوراخ کون می خواد کیرمو توی خودش جا بده . می دونم درد داره ولی اگه بدونی بعدش می تونی چه عشقی بکنی -هوتن جون -جون -دوستم داری ؟/؟ -خیلی زیاد -اگه بگم من دردم میاد نمی تونم بهت کون بدم قبول می کنی ؟/؟ .. از لحن حرف زدنش طوری بر میومد که داره منو امتحانم می کنه و یه جورایی واسم ناز می کنه . جوابشو دادم آره . هرچی تو بگی . هرچی دل تو بخواد . فکر کردی من این قدر بد جنسم که به قیمت کیف و تفریح خودم بخوام عذابت بدم ؟/؟ امکان نداره مینا جون .. سرشو به طرفم بر گردوند و لباشو غنچه کرد و با چشایی بسته بهم گفت منو ببوس هوتن منو ببوس .. بوسیدمش . یه بوسه خیلی چسبنده و پر حرارت . طوری که دلمون نمیومد از هم جداشیم .  کونشم در همین حالت به کیرم چسبونده بود . دو سه دقیقه ای رو که به همین حالت مونده بودیم من خودمو ازش جدا کردم و گفتم خب مینا جون دیگه بسه ؟/؟ -عزیزم مگه نمی خواستی بذاری تو کونم ؟/؟ -من که گفتم تا تو راضی نباشی کیر به چیزی نمی زنم . -عزیز دلم تو عشقتو به من ثابت کردی . لذت عشق بزرگترین درد دهای آدمو تسکین میده .. بکن تو کونم .. جرم بده .. پاره پاره ام کن .. بذار داد بکشم فریاد بزنم ولی می دونم که با تمام وجودم دوستت دارم .. وای بعد از غزل این یکی دیگه نوبرش بود . با این همه خاطر خواه باید چیکار می کردم . دیوونه شده بودم . زیادی شلوغ شده بود . این جوری که بوش میومد یه مدت دیگه باید دور شاگرد خصوصی رو قلم می گرفتم و جای اون بر نامه سکس و عشقبازی راه مینداختم . خیلی سوراخ کونش ریز و بچه گونه بود . فکر کنم یه انگشت کوچیکه من به زور توش جا می شد . اتفا قا  کرم مالی کونشو با همون انگشت کوچیکه هم شروع کردم .. جیغش رفت آسمون .. -واااایییییی کونم دردش گرفته دردش گرفته بکن .. بکن . به حرفام توجه نکن .. حالا کیرتو بده .. اونو بده .. بده .. بیشتر بمال .. بیشتر  تو ی سوراخمو بمال .. کونشو محکم به کیرم می زد . نمی تونستم یه ضرب کیرمو بکنم تو کونش می دونستم در جا از  حال میره و گرفتاری درست میشه حالا بیا ببرش بیمارستان به رسواییش نمی ارزه . یه انگشت بزرگترمو کردم تو سوراخ کونش تا این جوری نرم نرمک روونترش کنم . بازم جیغش رفت آسمون . نصف قوطی کرم رو خالی کرده بودم . دیگه داشت حوصله ام سر می رفت . یواش یواش سر کیرمو فشار دادم به کونش . . در یه خط صاف و تیز و شق .. یه خورده هم دلم می سوخت . بیچاره گناه داشت .. خودشم خواسته بود . می خواست عشق و علاقه خودشو هم به من نشون بده . این جوری خودمو تو جیه می کردم تا شرمنده وجدانم نشم . من رو به جلو و اونم رو به عقب دو تایی مون سر سوراخ کون و سر کیر رو در تماس با هم قرار داده بودیم . -هوتن جون داره میره جون .. نترس یه خورده تو هم رو به جلو فشارش بده .. آخخخخخخخخخ ... درد داره .. اوووووووخخخخخخ .. بکن نترس به فریادم توجه نکن .. می دونم کیر عشقم که بره تو کونم حال می کنم درد از یادم میره .. .. بد جوری تنگ بود . انگار خورده بودم به بتن آرمه .. خیلی سخت و سنگ بود .. یه فشار دیگه ای که بهش آوردم و از اون طرف هم مینا یه کمکی کرد بیشتر رفت توکون . همونجوری ثابت نگهش داشتم و دوتایی مون فقط با یه حرکتای خفیفی با هم حال می کردیم .. -عزیزم نترس .. کون منه من جر می خورم .. به درک .. قلبم .. اون قسمتهایی از کیرمو که بیرون قرار داشت چربش کردم و به فشارم ادامه دادم .. -وااااااییییی دوستت دارم . عشق من .. می میرم برات .. این دختر دیگه کی بود . درداشو با این جیغ و داد ها و ابراز علاقه ها تسکین می داد . یه بیست دقیقه ای صبر و حوصله به خرج دادیم تا این کیر ما تو کون خوشگل مینا جون یه استقراری پیداکرد . با موهای سر مینا جون بازی کرده و اونم خودشو رو کونم حرکت می داد . دیگه دندون رو جیگر گذاشته ساکت شده بود و حال می کرد . سینه های نازشو گرفته بودم تو دستم و با نوک پر هوسشون بازی می کردم . چقدر سکس با یه دختر بچه شیرینه . شیرین و لذت بخش . آدم دوست نداره به این زودیها از وردل یه دختر ناز نو جوون پاشه . هر چند مینا جونم از نو جوون بزرگتر نشون می داد . اون نگاه من به کون مینا و حرکتی که به کونش می داد دیگه مقاومت منو از بین برده بود . آب کیرم همین جور در حال خالی شدن تو کون مینا جونم بود . -اوووووووووخخخخخخخ مینا .. چه حالی میده ..کونت خیلی چسبون و داغه -هوتن من سوختم با آبت . آتیش گرفتم .. دستتو بذار رو کوسم . بذار رو کوسم داغ شدم .. داغ .. کیرمو کشیدم بیرون .. از کونش سیل راه افتاده بود .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

ناشناس گفت...

سلام
خیلی دیر به دیر این داستان میزارید توی وبلاگتون
روزی یک قسمتشو بزارید لا اقل
ممنون

ایرانی گفت...

دوست خوب و نازنینم ممنونم از پیام و حمایتت .. تمام داستانهای دنباله دار این مجموعه تماما در دست نگارشند و فقط تا دو قسمت بعدی اونا آماده هست و باید هرروز چند تا داستان نوشته شه ..چون این داستانها همه جدید بوده و من به تنهایی مشغولم . وگرنه خودمم دلم می خواست که به این پیشنهاد به جا و اصولی شما ترتیب اثر بدم و بهتز و بیشتر انجام وظیفه کنم . بی نهایت از توجه شما سپاسگزارم ...ایرانی

 

ابزار وبمستر