ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا تقسیم بر سه 28

با یه دستش گوشمو کشیده بود و با دست دیگه اش از طرف کوس یه اشاره ای به سوراخ کونش کرد و گفت بابایی یعنی تو دیگه از اینا نمی خوای ؟/؟ یعنی به همین زودی دلتو زده ؟/؟ تو دیگه کی هستی بابا -نورا می خوای کاری کنی که به همین زودی خواهرات متوجه شن که من و تو با هم رابطه داریم ؟/؟ -بذار بفهمن . این جوری حالیشونه که پاشونو از گلیم خودشون دراز تر نکنن . -نورا اونا خواهرتن . تو اگه با اونا در بیفتی من هواشونو دارم . -اصلا چه لزومی داره که تو بخوای با همه مون یه مدل رفتار داشته باشی ؟/؟ منظورم از اون رفتاراست . مگه یکی من برات کافی نیستم ؟/؟ -حیف نورا .. حیف از تو که عقل و هوش و طرز کلام و صحبت خودت رو واسه چیزایی که نفعی  به حالت نداره به کار میندازی .-اتفاقا پدر جون خیلی هم نفع داره .. -ببین نورا من می خوام بخوابم . الان نونا و نینا منتظر منن . تو هم دیگه دختر بزرگی شدی . می تونی خودت خودتو بشوری . -بابایی لیف زدن پشت دیگه بزرگ و کوچیک نداره . مگه مامان  کوچیک بود که تو پشتشو لیف می زدی ؟/؟ -حریف زبون تو نمیشم ولی این که من در مورد خواهرات بی عدالتی کنم کور خوندی . طوری با شیطنت های معصومانه و مظلومانه اش اومد طرف کیر من که نتونستم خیطش کنم وقتی دهن ناز و کوچولو و غنچه ای خودشو باز کرد و سر کیر منو گذاشت تو دهنش من با همه مخالفتهاو تشر رفتن هام دیگه آروم شدم . خوب یاد گرفته بود که چه جوری رامم کنه . چاره ای نبود . تا این دخترمو صابون مالی نمی کردم ولم نمی کرد . -بابایی دوست دارم وقتی پشتمو لیف زدی با دستات خوب منو بمالونی و بهم حال بدی .. -نورا من می خوام زودتر بگیرم بخوابم . به نونا و نینا قول دادم -ولشون کن بابا اونا دیشبم دو تایی با هم خوابیدن و امشب هم همین طور خیالشون نیست که تو بهشون زبون دادی -جون نورا , نونا خودش خواست و گله کرد که مگه من دخترت نیستم ؟/؟ تو جای من بودی چیکار می کردی .. -اوووووفففففف بابا نیمای من چقدر حرف می زنی . من اگه جای تو بودم از این همه زیبایی و نعمتی که دختر بزرگه می تونه در اختیار باباش بذاره استفاده می کردم و وقتو تلف نمی کردم . حالا بابا بذار یه خورده ساک بزنم . بعدا به شکم می خوابم ردیفم کن .. سری به علامت تاسف تکون داده و گفتم نورا نورا حیف من تو رو این جوری تر بیت نکردم . -منم بابامو این جور هوسباز نمی دونستم . کیرشو ببین . داره سقف حمومو سوراخ می کنه اون وقت صاحبش داره واسه ما ناز می کنه . دودستی کیرمو از عقب به طرف جلو حرکت می داد . یعنی از بیضه ها به طرف سر آلت طوری باهاشون بازی می کرد که انگاری داره برام جلق می زنه قسمتی از تنه و سر کیر منو هم ساک می زد . -دستمو گذاشته بودم رو سرشو اونو به طرف کیرم فشارش می گرفتم . -آههههههه نورااااااا .... نورااااااا .. دهنتو بر دار .. بذار کیرمو از دهنت بکشم بیرون . اگه یه خورده دیگه باهاش بازی کنی آبش میاد نههههههههه .. ولم کن جااااااان دخترم .. کیرمو به چه لذتی می خورد . تو دهنش بود و نمی تونست حرف بزنه .. -آهههههههه .. ووووووویییییی نورا .. عزیزم می دونی که چقدر دوستت دارم . تورو و بهت اهمیت میدم . رو زمین نشستم و اونم رو من خم شد و به همون حالت به میک زدن کیرم ادامه داد . حالت ما نسبت به هم طوری شده بود که من یه خورده با دراز تر کردن دستهام به طرف لاپاش تونستم کوسشو لمس کنم . تماس دستم با کوس نورا سستش کرد و باعث شد که اون رو زمین دراز بکشه .  الان این من بودم که باید بهش حال می دادم . بدون این که لیفش بزنم یه خورده پشتش آب پاشیدم و صابونو گذاشتم کف دستمو از پشت پا تا گردنشو صابون مالی کرده و بعد با دو تا کف دستم سعی کردم غلظت صابونو رقیقش کرده و هر جا هم که به نقاط حساس بدن نورا می رسیدم اونو با التهاب و هوس و هیجان بیشتری مالش می دادم . مخصوصا کونشو . وقتی کونشو از وسط باز می کردم و سوراخ کوس و کونشو می دیدم دوباره هوسم زیاد می شد و این اشتیاقو پیدا می کردم که بکنمش .. پاهاشو از پشت به دو طرف باز کرده نوک زبونمو روی کوس کوچولوش کشیده و وقتی که خیسی و لغزندگی اونو حس کردم این بار کیرمو از همون پشت به کوسش مالیدم -بابا بابا جونم داری آتیشم میدی .. -مگه تو نمی خوای آتیشت بزنم -ولی پدر جونی خاموش کردن این جور آتیشا تا صبح هم طول می کشه . عجب کرمکویی بود این دختره . همه حرفاش بر سر این بود که تا صبح می خواد تو بغل من بخوابه -خودتو بکشی من امشب باید کنار دخترام بخوابم . یعنی اون دوتا دختر .. کیرمو به سرعت به لبه ها و چوچوله های کوس نورا مالیده و چند دور دور کوسش می گردوندم -نورا جیغ نکش . الان خواهرات میرسن . تا من نرم پیش اونا نمی خوابن . هنوز بیدارن .. سینه هاشو مالیده و بازم هوسشو زیاد تر کردم . سوراخ کونشو هم با صابون نرم ترش کرده کیرمو گذاشتم روش . می دونستم دردش میاد ولی دیگه تجربه دارشده بود و مثل یک خانوم کونش دیگه باید در مقابل کیرم دوام پیدا می کرد . دوباره همون قصه فرو کردن کیر توی کون شروع شده بود . با این که حس می کردم یه خورده سوراخ کون نورا بهتر از دفعه قبل راه میده ولی در حدی نبود که عذاب نکشه .. -بابایی .. باااااباااااا دردم گرفت کونم داره مث اون دفعه میشه .. بابا ولم نکن من کیییییررررر می خوام . کوسسسسم خیس خیسه بابا من کیر میخوام .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

3 نظرات:

ناشناس گفت...

ایرانی عزیز
ببین قدرت نویسندگی ات واقعا مثال زدنی
تو این شکی نیست
اینم بدون این همه داستانای دیگه پیش داستانای تو هیچی نیستن
اما ی انتقاد دارم
ناراحت نشی عزیزم این نظر شخصی منه
اولا داستانات بیش از حد طولانیه
ترجیحا کوتاه باشه بهتره
مثلا 5-6 قسمت
دوما برای من فقط چند تا قسمت اول جذابه
چون هی تکرار میشه همون حرفا
دیگه آدمو جذب نمیکنه بعد از ی مدت
مرسی عزیزم
شبت بخیر

ایرانی گفت...


آره داداش گرامی خسته نباشی . روز و روزگارت خوش .. قسمت 42از داستان مادر فداکار رو فکر کنم جا گذاشتی چون بقیه داستانهای روز همه منتشر شده اند . با درود بیکران بر تو و آرزوی سلامتی برای تو و عزیزانت خدا نگه دار ...ایرانی

ایرانی گفت...

ممنونم دوست عزیز و نازنینم .. شرمنده ام کردی و در مورد انتقاد به جای شما هم باید گفت که چاره ای نیست در بعضی از داستانها نمی توان حق مطلب را در 5 یا 6 قسمت ادا کرد مگر داستان های خیلی ساده باشد .. پدری که سه تا دختر داره و مادری که سه تا پسر داره این داستانها رو نمیشه پنج شش قسمتی کرد یا زنی که نامرئی میشه و خیلی کارا می تونه صورت بده .. تکرار ها بیشتر مر بوط به صحنه های سکسه که دیگه من خودمم خسته شدم باید یه جوری باهاش کنار اومد ویا این ضعفها رو کمتر کرد .. در هر حال سعی می کنم بهتر و بیشتر دز خدمت شما باشم چاره چیه که اگه وقت هم داشته باشم فر صت تمرکز من هم این روزا خیلی کمه .. از عروسی و عزایی و مسافرت و مهمونی هم که می زنم این عیال دور و بر خودمو نمی دونم چیکار کنم که اگه بویی ببره باید تعطیل کنم . شبت خوش و بازم محبت و دلسوزی و همراهیت تشکر می کنم . شاد و خندان و خرم باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر