ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانوم مهندس قسمت چهل و نهم

بهروز صداتو بیار پایین واسم تعزیرات بازی در نیار . صاحب این هتل تویی . اگه دوست نداری اینجا باشم به من بگو بار و بندیل خودمو جمع کنم برم . هرچند تازه داره خوشم میاد خیلی حال میده . خیلی بهم خوش گذشت امشب . بی خود نیست که مردا تنوع طلبن . یواش یواش دارم بهت حق میدم که این قدر خوشگذرون باشی چون من که امشب با این پسره بهم خوش گذشت دلم میخواد فردا با یکی دیگه باشم .. -خیلی ...... تا رفت یه جمله زشت بهم بگه چون این جور حدس زدم دستمو گذاشتم جلو دهنش و گفتم این بار آخرت باشه که قصد توهین به منو می کنی . اگه یه حرف زشت بهم بزنی کاری می کنم که در هتلو تخته کنن و بری آب خنک بخوری .. یه خورده براش کری خونده بودم ولی با این که هنوز نمی دونستم کجا ها رودوربین مخفی کارگذاشته ولی این مسئله رو می تونستم علم کنم و حسابی واسش دردسر کنم . کمترین کار و جریمه اش این بود که در هتلشو تخته کنن و بعدش جریمه های دیگه . هرچند اون منظور منو نگرفت و از دید دیگه ای مسئله رو زیر نظر داشت ولی جا رفته بود . از این سیاستم خیلی خوشم اومد . دیگه باید می رفتم به اتاقم می دونستم که بازم منو زیر نظر خودش داره . منم حسابی سنگ تموم گذاشتم . خودمو کاملا برهنه کردم . این بار دیگه با خودم ور نرفتم که اون متوجه حشری بودن من بشه . هرچند که به اندازه کافی سیراب شده بودم و دیگه نیازی به این کارا نداشتم  فقط در یه حالتی خوابیدم که اونو بیش از حد حشری کنم . کونمو قمبل کرده و پاهامو هم طوری باز کردم که چاک کون و کوسم حسابی توی دیدش بیفته . همه اینا یه احتمالات بود ولی من حدس می زدم . هر جایی رو که حس می کردم دوربین کار گذاشته می رفتم و یه خودی نشون می دادم . حتی رفتم حموم و یه ژیلت با خودم بردم و با این که کوسم مونداشت ولی خوب کوسمو کف مالی کرده و تیغو با یه حالت تحریک کننده ای روی کوس و اطرافش می کشیدم . دیگه یقین داشتم که اون  یه مرض خاصی داره که باید حتما چش چرونی کنه . بهروز گیر بد حریفی افتاده بود . حساب اینجاشو نمی کرد . خوب اونو خرد کرده بودم . یه فکرایی به سرم افتاده بود ولی هماهنگی زیادی لازم بود تا بتونم این نقشه خودمو پیاده کنم . البته فعلا یک تصور بود . ولی کنار دریا و در هوایی که رفته رفته می رفت تا گرم شه یه سکس دسته جمعی و ضربدری و هرکی به هرکی با دوستان قدیم خیلی می چسبید . هرچند به همین سادگیها هم نبود ولی باید یه نقشه ای پیاده می کردم .. در هر حال  من اگه حقه باز می شدم هیشکی نمی تونست جلو دارم بشه .. حس کردم  جسم و روحم در آرامش و سلامتی خاصی بوده و سلسله اعصاب و سیستمهای عصبی من هم در یک ارگاسم خاصی به سر می برند .. هوس اینو داشتم که یه مرد لخت کنارم باشه و بتونم خیلی راحت بغلش بزنم و بخوابم . اونم هر کاری دوست داره باهام انجام بده . چون می دونستم دیگه چشام باز نمیشه که بخوام در مقابل عملش عکس العمل نشون بدم . فکر کنم تا دراز کشیدم و دو دقیقه ای رفتم تو فکر خوابم برده باشه . صبح که از خواب پاشدم اولین کاری که کردم از هتل خارج شدم تا یه تماسی با سپیده بگیرم .. براش زنگ زدم و جریان خودم و بهروز و همه اتفاقات رو از سیر تا پیاز واسش تعریف کردم .. از بس خوشحال شده بود طوری گوشی موبایلو می بوسید  و صداش از این طرف میومد که فکر می کردم اگه معشوقش دم دستش بود تا این حد ذوق زده نمی شد و اونو نمی بوسید -آفرین روشنک خوشم اومد . خوب زدی تو دهنش .. حساب این مردا رو باید این جوری رسید .. دمشونو باید این جوری قیچی کرد .. -سپیده با این حال کارم هنوز با این گروه تموم نشده . خیلی دلم میخواد واسه تفریح و هر بهونه دیگه ای هم که شده شما 6 تا خواهر و برادر یعنی همون اکیپی که تو جشن تولد کاوه سکس دسته جمعی داشتیم بیایید اینجا و یه تجدید خاطره ای بکنیم . البته اتاق و سوئیت من به اندازه کافی جا داره ولی ترجیح میدم که اتاق شما جدای از استراحتگاه من باشه . چون مال من زیر نظر چشمان تیز بین آقا بهروز زبل خانه .. دیگه نمی دونه هر وقت که اون هفت خط شه من هفتاد خط میشم . -باشه روشنک من با گروه صحبت می کنم . بیشترشون می تونن بیان . تازه حداقل سه چهار روز رو که می تونن برای تفریح و استراحت خودشون در نظر داشته باشن . این فکر منو خیلی هیجان زده کرده بود . می دونستم که به همه ما خیلی خوش می گذره و این بهروز ابله هم حالش گرفته میشه . فقط این میون سپیده باید باهام همکاری می کرد چون اون نقطه ضعف عجیبی در قبال حرکات بهروز داشت . اگه این پسره نود و نه بار بهش خیانت می کرد بازم در صدمین مرحله اونو می بخشید .. راستش با این افکاری که توی سرم بود اون لحظه حالشو نداشتم که سر و کله عباس پیدا شه . دلم می خواست بهروز رو له کنم . هنوز روز خوشش بود . باید می فهمید که من و در کل ما زنا دست و پا چلفتی نیستیم . اگه به مردا رحم می کنیم اگه خیانتی در ذات ما نیست به این دلیل نیست که از دست ما بر نمیاد به دلیل اینه که حس وفا داری و عشق و اعتماد و سادگی در بیشتر ما زنا وجود داره . اگه یکی رو باور کنیم حاضریم که جونمونو هم واسش بذاریم . ولی کو ... کیه قدر بدونه ؟/؟ ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر